📘Snow❄

135 30 35
                                    

نوک بینیم رو بیشتر داخل شال گردنم فرو بردم .

چراغ های زرد رنگ ایستگاه قطار سایه ی بزرگ و سیاهی از من رو به روی برف های سفید رنگ انداخته بود .

حرف تو درست بود . حتی سایه ی من هم ترسناک بود .

با این حال من هنوزم منتظر شنیدن صدای قدم های تو بودم .

اما به جاش صدای بوق قطار رو شنیدم که نزدیک و نزدیک تر میشد .

به ورودی ایستگاه نگاه کردم و تو اونجا نبودی .

قطار ایستاد و یکی از کارکنانش از اون پیاده شد .

به من گفت که اگر بلیط دارم سوار قطار بشوم و وقت برای توقف نیست ....

به من گفت همین حالا هم خیلی دیر شده اگر میخواهید سوار شید زودتر ..‌.

به تو گفته بودم که اگر نیای من میروم . اما با این حال هنوز هم منتظر بودم .

به سمت قطار میرفتم اما دنبال تو بودم .

سوار قطار شدم و از پنجره ایستگاه رو نگاه میکردم .

هنوز هم تو رو نمیدیدم .

تا اینکه قطار حرکت کرد .

و من تونستم تورو ببینم که اون ور ایستگاه پشت نرده ها با لبخند و چشم هایی که از اشک برق میزنه به من نگاه میکنی .

با تعجب نگاهت کردم .

هر دو دویدیم .

من به جهت مخالف حرکت قطار با سوی پنجره ها و تو به جهت حرکت قطار برای دیدن من ....

تا اینکه پنجره ها برای دیدنت تمام شدند و قطار تند تر از تو حرکت کرد ...

بعد از رسیدن به مقصد من باز هم منتظرت ماندم .

دوستت داشتم .

به اندازه ی قطره ی اب .‌.. شاید کوچک باشد اما وقتی تشنه باشی و اب در دسترس نداشته باشی ارزشش را میفهمی ....

دوستت داشتم .

به اندازه ی تمامی رنگ ها و طیف های بینهایتشان ...

دوستت داشتم .

به اندازه تعداد تمامی اعداد جهان....

دوستت داشتم .

به اندازه ی کلمه دوست داشتن ..‌‌.

اما هر چقدر بیشتر گذشت ، باور کردم که نمی ایی .

باور کردم که دیگر نیستی .

فراموشت کردم .

و حالا بعد از ان همه سال ،

من و تو باز روبه روی هم ایستاده ایم .

با این تفاوت که من دیگر عاشقت نیستم .

تو دیگر معشوقم نیستی .

من دیگر مجرد نیستم .

و تو دیگر ان ادم سابق نیستی .

دیگر بلند قامت و ورزیده نیستی .

دیگر نمیدرخشی .

دیگر ان کسی نیستی که یک عمر قلبم را اشغال کرده بود .

لبخند زدی .

لبخند زدم .

نگاهت به برق انگشتر دستم افتاد .

نگاهم به صورت شکسته ات افتاد .

حالا ما دوباره روبه روی هم ایستاده ایم .

با این تفاوت که هردو دیگر هم را نمیشناسیم ....

و از هم امیدی برا شناختن نمی خواهیم .....

ما فقط روبه روی هم ایستاده ایم ....

و قرار است از کنار هم بگذریم .

بدون تپش قلبی . بدون لبخند های احمقانه و بچگانه ....

فقط

ایستاده ایم ....

❄R_Venus

***********

امیدوارم دوستش داشته باشید :)😘

بعد از مدت ها اومدم و منتظر باشید تا بازم بیام
بوسسس :)))😉❤💙

📘Heart Tears❄Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin