چانیول داشت خودکاری رو بین انگشت هاش میچرخوند.
همه افراد توی اتاق دور هم جمع شده بودند.خبر مرگ کیم نامجون شوک بزرگی بود اما علت دور هم جمع شدنشون نبود.
حالت صورت کریس بنا به دلایلی آروم بود،انگار که مشکلات جنسیش حل شده بودند.
کای انتهای میز در دور ترین نقطه از کیونگسویی که ذره ای بهش اهمیت نمیداد نشسته بود.
تائو داشت به کای پیام میداد که جوابش به پیام اونروز صحبش رو نادیده بگیره چون موقع تایپش خیلی عجله کرده و اشتباهی کلمه ارسال رو لمس کرده.
بکهیون مشغول خوندن روزنامه ای بود که چن با احتیاط بهش رسونده بود.
مردم هر روز میمردند و هیچ اتفاقی نمیفتاد، اما چون کیم نامجون صاحب یک باند خلاف کاری بود خبر مردنش توسط تمامی رسانه ها اعلام شده بود تا توجه مردم رو جلب و جیب ناشرین رو پر کنه. درحالی که هیچ کس از مردنش ناراحت نمیشد،کی برای از دست رفتن یک گنگستر غصه میخوره؟
احتمالا تنها واکنش مردم لبخند زدن بعد از خوندن این خبره چون بخاطر کم شدن یک خلافکار از دنیا خوشحالن.
بکهیون هنوز هم به خاطر داشت که چطور بعد از زنده سوختن پدرش توی آتش مردم نفرینش میکردند._کیم نامجون خار توی چشممون بود. طرفدار OZ بود و باعث شد کلی شایعه درست بشه.نباید از قاتلش تشکر کنیم؟
کریس گفت.
کیونگسو دستی به چونه ش کشید.
_آره،اما عجیبه که طرف اینهمه راه تا بوسان برای کشتنش رفته!
دقیقا.
چن سمت چانیول که تمام مدت جلسه ساکت بود نگاه کرد.
_مستر ایکس،باید بیشتر حواسمون به شرایط باشه؟
_فکر نمیکنم ضرورتی داشته باشه،اما ضرری هم نداره چن.الان اولویت اولمون این مزاحم چینیه.حواست بهشون باشه.
_من راجع به شعبه های اصلیشون توی چین تحقیق کردم.اونا یه گروه قدیمی و تثبیت شده ان و توی چین رتبه شون مشابه رتبه ما توی کره ست.
_پس چرا هیچی از گذشته اوه سهون نیست؟
چانیول دست از چرخوندن خودکار برداشت.پرونده مختصر این رئیس پلیس و پسر دومِ همچین گروه بزرگی رو بخاطر آورد.اما حضور بکهیون کنارش موضوع دیگه ای رو بهش یادآور شد.
برای یک پدر محتاط و محافظه کار مخفی کردن پسرش از دید عموم اصلا کار سختی نیست.اون هم مردی با چنین قدرتی._نمیدونم.فقط اسم اوه لوهان به عنوان عضوی از خانواده اوه ثبت شده.شاید میخواستن اینکه اوه سهون پسر واقعیشون نیست رو مخفی کنن!
پسری یتیم.یک چانیول دیگر.اینکه دو نفر که توی یک یتیم خونه بودند توسط دو خانواده قدرتمند به فرزندی گرفته بشن اتفاق کمیابیه.
اون از تائو خواسته بود تا کارمند های یتیم خونه آفتاب گردون رو پیدا کنه تا بلکه بتونه اطلاعاتی به دست بیاره اما به هیچ وجه کار آسونی نبود.
کای به حرف اومد._قبل از این یارو بلونده کی رئیس گروه اوه بوده؟
چن سراغ فایل های توی لپ تاپش رفت.
_یه لحظه صبر کن...امممم...اوه هوجین.
جرقه کم نوری توی ذهن بکهیون درخشید.قبلا جایی این اسم رو شنیده بود.
اما کی و کجا؟
ESTÁS LEYENDO
~•Poisonous Addiction•~{Persian Ver./completed}
Fanfic*• این داستان به ۵ زبان زنده دنیا ترجمه شده •* تمامی افراد باندcobraX متعجب بودند که بکهیون مهربون با اون لبخند درخشان چطور میتونه عضوی از یک باند تبهکار باشه! هرچند شایعاتی بین افراد پخش شده بود که بکهیون معشوق Mr.X ،رییس بزرگ باند، هست. ...