صاحب چشمان رویایی ، منو به قرار دعوت کرد...
میخواستم لباسم را با اقیانوس هایش ست کنم...
اما یاد اولین قرارمان افتادم...
چشمان سبز تو و لباس سبز من...*************************
پارت سیزدهم...
خب خب چقدرم زود خودمونی شدن رفتن سر قرار...
حالا شما بین هر پارت خودتون گذشت ۲_۳روز رو تصور کنین...
اگر قسمتی رو متوجه نشدید بهم بگین تا توضیح بدم...
نمیدونم چرا این قسمتایی که دارسی از لویی برای هری میگه ، منو یاد تیکه اخر اهنگ چری میندازه(ورژن هری)؟!!!!
زیاد حرف زدم ببخشید...نظرتون؟
CZYTASZ
Notes for him
Fanfictionزندگی با تو شیرین ترین رویا... و بدون تو دردناک ترین عذاب هست... (Completed)