*3*

277 22 16
                                    

بزارین این اول از فرند قشنگم خیلی تشکر کنم ک کاور های قشنگ هر قسمتو میزنه:)لاو یو پری❤

‏California U.S.A
‏8:45 PM

اون منطقه در نزدیکی اسکله کشتی های باری در سیاهی مطلق فرو رفته بود...صدای موتور ماشین های قدرتمند لرزش عجیبی رو در اون ناحیه ایجاد کرده و ترسی رو در دل آدم های اون نزدیکی ها انداخته بود.

"پراکنده شین" "سمت راست برین برین برین..." "دو نفر دنبال من بیان"

تک تک این جملات از سوی فرماندهان واحد"نسیم قبرستان"بود.

اونا دنبال "چیزی"توی یکی از کشتی های اون منطقه بودن اما سوال این بود،چه چیزی؟

"برید کنار آب"

گفت و از ماشین کنترل دوربین ها پیاده شد.برای آخرین بار تفنگش رو چک و به سمت هدف حرکت کرد.

صدایی توی گوش هاش پیچید که گزارش وجود یک شئ در اون منطقه رو میداد:"یه "چیزی"اونجاست."

"ربات های کوچیک رو بفرستین."

گفت و به راهش ادامه داد.

یکی از سربازها در جعبه مشکی رنگی رو باز کرد و چند تا از ربات های کوچیک رو به دست سرباز مقابلش داد.اون سرباز هم با فشردن دکمه گوشه ربات ها اونا رو به پرواز دراورد.

"یه جسم حرارتی...طبقه دوم،نزدیک سینه کشتی."

"شکارچی صفر-یک منطقه هدف دیده شد... حمله آغاز میشود"

با شنیدن این جمله ها پوزخند زد و سرعت قدم هاشو بیشتر کرد.

هلیکوپتر های مسلح زیادی اطراف کشتی میچرخیدند...سربازهای مسلح که همه لباس های یکدست مشکی داشتند با تفنگ های لیزری از پله های کشتی بالا رفتن.

"فرمانده...سربازهای صفر-یک هستیم.گروه عقاب وارد کشتی شد،عرشه دوم."

"گروه83...گروه83..."

ادامه حرف اون احمقارو نشنید چون بیسیم توی گوشش رو قطع کرد و به سرعت به سمت هدف دویید.

"راه فرار روی سقف...راه فرار روی سقف"

گروه سربازهای کنارش گفتند و به سمت سقف حرکت کردند.

یکی از سربازها مین رو روی قسمتی از بدنه بالایی کشتی نصب کرد.پوزخند زد و همین طور که عقب عقب میرفت گفت

"حالا..."

لحظه‌ای بعد از گفتن این کلمه مین فعال شد و انفجاری در اون قسمت رخ داد...با شنیدن صدایی که مطمئن بود مال یکی از اون هاست اخم کرد.

Age Of Extinction[L.S]Where stories live. Discover now