*12*

71 17 6
                                    

سلاااااام...
باورتون میشه زندم؟😂
هنوز هستین که این ففو بخونین یا ن؟:')

.....

کارولینا یک تای ابروشو بالا داد و با نگاه وات د فاکی به پسر بلوندی که روبه روش نشسته بود خیره شد.

کارولینا:یعنی میخوای بگی...

نایل:اره میخوام بگم اون حافظه‌اشو از دست داده و چند وقته با ما زندگی میکنه...

کارولینا:و الان از هری خوشش اومده!؟...

نایل سرش رو در تایید حرف دوستش تکون داد و باعث شد کارولینا با کلافگی پوفی بکشه

کارولینا:و تو جرعت کردی این همه مدت این همه چیز رو از من مخفی کنی؟

نایل هم دستی توی موهاش کشید و با کلافگی گفت

نایل:همین دیروز صبح بهم گفت از هری خوشش میاد و الان من نمیدونم باید خوشحال باشم که اون از برادرم خوشش میاد یا گریه کنم.

کارولینا:من بودم ذوق میکردم...ناسلامتی برادر ترشیدت خواستگار پیدا کرده...بعد از سالها.

پوزخند زد و از جاش بلند شد.

نایل:اون کلی هم طرفدار داره فقط میدونی...بهشون توجهی نمیکنه.

دست کارولینا رو گرفت و به کمک اون از جاش بلند شد و خاک روی لباسش رو تکوند.

کارولینا:آره میدونم...یکی هرولد کلی طرفدار داره یکی النور کالدر...

نایل مشت آرومی به بازوی اون دختر زد و جلوتر از اون به سمت خونه حرکت کرد.

کارولینا:باتم بودن توی خانواده استایلز موروثیه...مگه نه؟

با تعجب ساختگی گفت و همینطور که چشم هاش رو گرد کرده بود ادامه داد

کارولینا:نمیتونم سکسشونو تصور کنم...باید هیجان انگیز باشه.

سرعت قدم هاش رو بیشتر و از پشت نایل رو بغل کرد

کارولینا:هری چی؟

لحنش اینبار جدی تر بود.

نایل:هری چی؟

سر جاش متوقف شد و خواست برگرده تا به چشمهای کارولینا نگاه کنه ولی اون دختر اجازه نداد و لب هاش رو نزدیک گوش نایل برد

کارولینا:هری هم از لو خوشش میاد؟

زمزمه وار گفت و حلقه دست هاش رو از دور شونه های پسر بلوند آزاد کرد ولی اینکارش باعث نشد اون پسر تکونی بخوره.

نایل:نمیدونم...حس میکنم اونم بدش نمیاد.

کارولینا پوفی کشید

کارولینا:دوری از دوست پسر رانندت باعث شده خنگ شی استایلز کوچولو...تو که خوب روابط عاشقانه رو تشخیص میدادی.

Age Of Extinction[L.S]Where stories live. Discover now