*7*

230 23 27
                                    

من این چپتر و چند چپتر بعد رو درحالی که آلبوم والز رو استریم میکردم نوشتم و میدونم ربطی نداره بهشون ولی خب برام جذاب بود...شما هم میتونید استریم کنید و از وجود لویی و صدای فوق العادش باهم لذت ببرید...

...

هری:برو فروشگاه لوازم یدکی و این لیستو تهیه کن.

کاغذی که روی اون وسایل مورد نیازش برای تعمیر لویی رو نوشته بود به لوکاس داد و تا کنار ماشین مشکی رنگ اون پسر همراهیش کرد.

لوکاس:نکنه واقعا فکر کردی میتونی تعمیرش کنی؟اون که یه قطار اسباب بازی نیست.

هری:آره نیست ولی خیلی مهمه.

لوکاس:آره اما برای کی مهمه؟

پرسید و در ماشینش رو باز کرد ولی سوار نشد تا ببینه هری چی میگه.خب لویی مهم بود،برای کی مهم بود؟خب برای...برای هری مهم بود چون...چون اون یه تبدیل شونده بود.آره مطمئنا همینه.

لوکاس:تو تا ابد نمیتونی یه موجود فضایی رو توی اون طویله قایم کنی...آخرش پیداش میکنن و دوست دارم بدونم اون موقع میخوای چیکار کنی.

هری:میشه آروم باشی.

لوکاس:دلم میخواد اما با لوله‌ی یه توپ کوبیدن تو سرم.

کاغذ توی دستش رو روی صندلی کنار راننده انداخت و خم شد تا سوار شه اما ناگهان سرش رو بالا آورد جوری که انگار چیزی رو به یاد آورده که باید بگه.

لوکاس:اگه تو رو خورد اون ماشین مال من میشه.

به وانت هری اشاره کرد بعد نشست و در ماشین رو محکم بست.

هری خم شد و از شیشه صندلی کنار راننده سرش رو کمی برد داخل

هری:اون منو نمیخوره...مگه النوره؟

لوکاس:نمیدونم...شاید باشه؟

بعد از این حرف هری سرش رو بیرون آورد.لوکاس هم استارت زد و ماشینش راه افتاد و از خونه دور و دورتر شد.

هری دوباره به سمت لابراتور تحقیقاتی رفت.نایل اونجا بود و بدون هیچ ترسی با لویی حرف میزد.

نایل:اینطوری.

هری درست نمیدید اون دونفر دارن چیکار میکنن ولی وقتی لویی انگشت وسط دست فلزی‌اش رو بالا آورد و نایل شروع کرد به دست زدن فهمید قضیه چی بوده.

نایل:من به تو افتخار میکنم لویی...اینو به هری نشون بده.

مشخص بود که اونا هنوز متوجه حضور هری نشده بودن.هری خواست چیزی بگه تا به برادرش بفهمونه نباید این چیزا رو به لویی یاد بده و بدتر...از اون بخواد اینو به هری نشون بده ولی حرف لویی باعث شد ساکت بمونه.

Age Of Extinction[L.S]Where stories live. Discover now