*8*

243 24 22
                                    

یه توضیح کوچیک اول این قسمت میدم...
مگاترون:رئیس دیسپتیکان ها که در جنگ‌شیکاگو نابود شد.

...

لوکاس:هی من برگشتم...

درحالی که وسایلی که به گفته هری خریده بود رو برمیداشت گفت.

نایل:چرا اینقدر دیر کردی؟

اون پسر درحال کف زدن روی ساق فلزی یکی از پاهای لویی بود و اون هم نشسته و پاهاش رو دراز کرده بود درحالی که کف ها رو روی قسمت هایی از بدنش که قد نایل نمیرسید میمالید.

لوکاس:سرم درد میکنه،مجبور شدم برم دکتر...یه برآمدگی روی سرم ایجاد شده شبیه موجودات فیلم پیشتازان فضا شدم.

لویی:سلام لوکاس.

گفت و دست کفی‌اشو برای اون پسر تکون داد.

لوکاس:سلام موجود زیبا.

با طعنه گفت...وارد خونه شد و در رو پشت سرش بست.

نایل:خب لو حالا باید شیر آب رو باز کنم و کف ها رو بشوریم.

لویی با ذوق اسفنج های کفی رو توی دست هاش فشار میداد و حباب های کوچیک و بزرگ از لابه لای انگشت های فلزی‌اش خارج میشد.

نایل شیر آب رو باز کرد و از پایین پاهای لویی شروع به تمیز کردن کف ها کرد.

لویی:نکن نایل خندم میگیره.

گفت و پاهاش رو جمع کرد.

نایل:اوه تو قلقلکی هستی لو...

خندید و فشار آب رو روی شکم لویی گرفت و باعث شد اون دوبار بخنده و دستهاش رو جلوی شکمش نگه داره.

لویی:نکن نایل لطفا.

گفت و دوباره چرخید تا نایل نتونه آب رو روی پهلوهاش بگیره.

نایل انگشت شصتش رو سر شلنگ گذاشت تا فشار آب بیشتر بشه و به گردن لویی برسه.

لویی خندید و یکم از نایل دورتر شد.

نایل:لو...میخوام صورتت رو بشورم،بچرخ.

لویی:نه من نمیچرخم...تو میخوای قلقلکم بدی.

نایل:اوکی قول میدم قلقلکت ندم.

لویی انگشت کوچیک دست راستش رو از پشت به سمت نایل گرفت تا اون پسر قول بده.

نایل هم انگشت کوچیک دست چپش رو به انگشت لویی قفل کرد و گفت

نایل:قول میدم...حالا بچرخ.

Age Of Extinction[L.S]Where stories live. Discover now