Bonus Chapter

316 48 42
                                    

”هی گایز اینو ببینین.”
ومپایر هری گفت و همونطور ک به سایکو و آدم کش که تو اشپزخونه پشت میز بودن نگاه میکرد مکالمه رو شروع کرد.با تکون دادن موبایلش توی دستش باعث شد دوتا هری دیگه سرشونو سمتش برگردونن.

لیزا و پرنس شیطانی چند روز بود که داشتن سرم رو تست میکردن و خبری ازشون نبود،پس این فقط سه تا هری دیگه بودن که تو اپارتمان پرنس شیطانی منتظر بودن.

”همونطور که میدونین اون برنامه ای که لیزا توی داستان خودش روی موبایل من ریخت تا آرزوشو پس بگیره پی پد یا وات پد یا یه همچین چیزی بود،اینجارو ببینین.”
ومپایر با هیجان گفت و همونطور که موبالشو به دوتا هری دیگه نشون میداد باعث شد تا اونا ابروهاشونو جمع کنن و نزدیک موبایل بشن تا بهتر بتونن ببیننش.

”یه گه.”(one shit) سایکو بلند خوند و با ابروهایی ک بالا داده بود به صندلیش تکیه داد.

”این وان شاتِ احمق کونی.”(one shot)
آدمکش با یه صدای عصبی غرغر کرد و همونطور که به موبایل ومپایر خیره شده بود حتی به خودش زحمت نداد که بهش نگاه کنه.

”نه فقط اون بلکه این وان شات ها راجب ما عن.”
ومپایر هری اضافه کرد و با تکون دادن دستاش تو هوا یه لبخند پر از افتخار زد و به دوتا هری دیگه نگاه کرد.

سایکو زیر لب غرغر کرد.

”کدوم آدم لعنتی ای درباره ی اون لعنتی مینویسه؟”
سایکو خندید و دستشو پشت صندلیش گذاشت و به آدم کش که با عصبانیت دندوناشو رو هم فشار میداد اشاره کرد.

”برای کی بیشتر از همه وان شات نوشته شده؟”
آدم کش پرسید و حالا دیگه علاقه مند شده بود و با یه نگاه سرگرم شده همونطور که با حلقه رو لبش بازی میکرد به ومپایر خیره شد و ومپایر موبایلشو چک کرد.

پسر مو فرفری باندانایی دستشو بلند کرد و با انگشت سمت سایکو هری اشاره کرد و باعث شد چشماش بخاطر سورپرایز شدن درشت بشه درست قبل ازینکه یه پوزخند از خودراضی بزنه و شروع کنه سرشو به نشونه تایید تکون بده.

”چی میتونم بگم؟”
سایکو یه آه بلند از روی رضایت کشید،یقه لباسشو با یه حالت از خودمتشکر تکوند و روی صندلیش جا خوش کرد و همونطور ک ومپایر و آدمکش بهش خیره شده بودن دستاشو پشت سرش گذاشت.

”بیبی گرل های من عاشق اینن که مراقب ددی شون باشن-”

سایکو هیچوقت نتونست جملشو تموم کنه چون آدم کش تو یه چشم به هم زدن چاقوش رو از جیبش دراورد و بدون نگاه کردن پایه پشتی صندلی سایکو رو شکوند و باعث شد صندلی اون مرد قد بلند بشکنه و با یه وضع افتضاح و بهم ریخته روی زمین پخش بشه.

”توعه مادرجنده.”

”تو نصف داستان های کوتاهی که درباره ی من نوشته شده یا با یه ومپایر دوست میشم یا تا میتونم مواد مصرف میکنم"
ومپایر اضافه کرد همونطور که سایکو زیر لبشو یه چیزای میگفت از جاش بلند شد و خودشو تکوند قبل ازینکه بخواد یه صندلی دیگه برداره و برش گردونه و کامل پایه هاشو چک کنه تا روش بشینه.

Her Effect | CompleteWhere stories live. Discover now