8

264 33 0
                                    

⭐اسمات
هممون دور میز نشسته بودیم و هرکی تو فکر خودش بود...البته به جز لیام که بعضی وقتا به زین خیره میموند...
ساعت حدود ۲ صبح بود...صدای در اومد...

سرهممون چرخید سمت در...
هری تو چهارچوب ورودی سالن وایستاد...

-سلام

بهش نگاه کردن رنگش پریده بود، موهاش بهم ریخته بود و حالش اصلا خوب نبود...انگار وجودشو ازش کشیده بودن بیرون...
به بقیه که نگاه کردم رد ناراحتی و غم توی چشمای همه دیده میشد...هیچ کس تاحالا هریو اینجوری ندیده بود.

-خوب لویی منو دیدی؟حالا پاشو سوار ماشین شو و برو...

-من نمیرم هری...نه میرم، نه میزارم تو بری...

-لو عذابم نده...خواهش میکنم برو...

-باید باهم حرف بزنیم...بچه ها شببخیر

رفتم سمتش دستشو گرفتم با بچه ها خدافظی کردم و هری و به سمت اتاق کشیدم

-چیکار داری میکنی؟

-خودت میفهمی

به در اتاق که رسیدم بازش کردم و رفتم تو...هریم پشت سرم اومد...
رو تخت نشستم...

-هری لطفا درو قفل کن

هری به سمت در برگشت و درو قفل کرد اومد سمتم صندلیشو کشید روبه روم نشست...

-خوب لویی بگو میشنوم...

-انشا نمیخوام بخونم که...میخوام باهم حرف بزنیم...

-باشه

-هری من دوست دارم...اینو خودت بهتر از من میدونی...اینم خوب میدونم که توام منو دوست داری...
بیا اعتراف کنیم با اینکه این همه سال گذشته ولی هنوزم همدیگرو دوست داریم...
فکر کردی نفهمیدم ۱۲ سال پیش از خود گذشتگی کردی و رفتی، واسه اینکه من زندگی نرمال داشته باشم...واسه اینکه من راحت زندگی کنم...هری من اینارو خیلی خوب میدونم...اما اشتباه کردی، نه حال من بعد تو خوب شد و عادی زندگی کردم نه خودت تونستی زندگی کنی...
من دیگه نمیزارم که منو از خودت و خودتو از من بگیری...
انقدر جفتمونو عذاب نده...خواهش میکنم...

-تو نمیدونی من تو چه کثافتیم الان...میدونی چقدر آدم کشتم...میدونی چقدر آدم از دور کاری و شهرت خارج کردم...میدونی کل قاچاق کشورو من برنامه ریزی میکنم...حتی اگه چشم بندتو روز اول باز نمیکردم الان...الان من...قاتل توهم بودم...یعنی...من...من تورو

اشکاش از چشماش میریخت پایین و بلند گریه میکرد...

-ولی هری تو این کارو نکردی...تو اتفاقی چشم بندمو باز کردی...تو منو دیدی...انقدر اگه اگه نکن...چشماتو باز کن و الانو ببین...منو ببین هری من پیشتم...من اینجام

سرشو بالا آورد و با چشمای خیسش بهم‌نگاه میکرد

-لو من نمیخوام تو توی این کثافت بیوفتی...میخوام خوب زندگی کنی...

run awayWhere stories live. Discover now