Date? (P10)

1.3K 255 80
                                    

زین برای هزارمین بار جلوی آینه قدی اتاق چرخی زد و خودش برنداز کرد.

-نه نه این کت با این کروات نمیاد.

جیک کلافه به زین نگاهی انداخت و همونطور که رو تخت دراز میکشید مچ دستش روی صورتش گذاشت..

از صبح لباسای مختلف از کمد بیرون میکشید، اتو میکرد و میپوشید ولی بعد چند دقیقه نظرش عوض میشد و لباس مچاله شده گوشه اتاق پرت میکرد.

-این مدل قدیمی شده مگه نه؟

جیک که ظاهرا از شرایط پیش اومده کلافه شده بود سره جاش نشست و سعی کرد صداش کنترل کنه تا بالا نره.

-زین باورم نمیشه این تو باشی.از صبح که من رفتم جلو آینه بودی تا همین الان . تو برای کلاسای دانشگات چشم بسته از تو کمدت لباس انتخاب میکردی حالا یه روزه کامل جلوی کمدت نشستی و برای یه قرار ساده داری خودت پاره میکنی.

-خیلی خب آروم باش من فقط استرس دارم همین. من دیگه اون استاد محبوبی که براش سر و دست میشکونن نیستم نمیخوام این موقعیت از دستم بره.اگه اینم نشه باید کار مورد علاقم کنار بزارم جیک. من این نمیخوام.

جیک به نشونه تایید سری تکون داد و به زین که آشفته دستاش لای موهاش میبرد نگاه کرد. از دروغی که گفته بود پشیمون بود ولی الان دیگه پشیمونی بکارش نمی‌اومد باید طبق نقشه لیام پیش میرفت و دعا میکرد زین ببخشدش..

Flash back






با عصبانیت لباساش داخل کمد کوبید و درش محکم بست بخاطر داد و بیدادایی که لیام از صبح راه انداخته بود سردرد شدیدی گرفته بود از رخکن بیرون اومد تا با لیام صحبت کنه که با فردی که نزدیک در اتاق لیام گوش وایساده بود روبه‌رو شد.

-گوش وایسادی؟

با صدای جیک ،فردی از جاش پرید و همونطور که سعی میکرد صورت اشکیش قایم کنه به جیکی که روبه‌روش زانو زده بود زیر چشمی نگاه کرد..

-صداش انقدر بلنده که حتی اگه گوش وای نسم میتونم بشنوم.

-صدای توام انقدر میلرزه تا من حتی چشم بسته میتونم بگم تو داری گریه میکنی

فردی سرش پایین تر انداخت تا جیک صورتش نبینه.

-خب حالا این سر و صداها برای چیه؟از صبح تا حالا چند دقیقه یبار صداش میزاره رو سرش!

فردی با صدایی که بیشتر شبیه یه زمزمه آروم بود سعی کرد از لیام دفاع کنه.

-لیام به ندرت داد میزنه. ولی خب از صبح دنبال معلم برای منه که خب ظاهرا موفقیت آمیز پیش نمی....

DUSK TILL DAWN Where stories live. Discover now