Faint (P18)

1.2K 243 53
                                    

به تصویر خودش تو آینه تک خنده‌ای کرد و موهاش مرتب عقب فرستاد

ادکلن مارکی که جیک براش خریده بود از رو قفسه برداشت و به عادت همیشگیش روی مچ و گردنش زد...

سیگار پشت گوشش روی لباش گذاشت و فندک خوش دستش روشن کرد.

همزمان با فرستادن دود غلیظی از لابه‌لای لب های خشکیدش ؛ توتون شکلاتی رنگش از تو قفسه بیرون کشید و مشغول رُل کردن سیگارش شد.

بعد از رل کردن چند نخ سیگار آخرین پک عمیق به سیگارش زد و تو جاسیگاری کائوچوییش خاموشش کرد....

جیک که شاهد لبخند های زین بود به چاچوب در تکیه داد و بهش خیره شد.

جیک-اگه نمیشناختمت فکر میکردم دیوونه شدی ! داری به خودت میخندی ؟

زین توتون اضافی تو کاغذش برگردوند و دستاش به دستمال پارچه‌ای کنارش مالید.

بعد از مطمعن شدن تمیز بودن دستاش لای موهاش برد و تکونشون داد.

زین- چطوره؟

جیک ابرویی بالا انداخت و بعد از اینکه انگشت شستش سمت زین میگرفت از اتاق خارج شد.

جیک- یادم نمیاد برای رفتن به خونه لیام تا به حال انقدر به خودت رسیده باشی. وقتی کادورو دیدم فکر نمیکردم ازشون استفاده کنی.

جیک با صدای نسبتا بلندی گفت و خودش روی مبل رها کرد.

زین دستی به لباساش کشید و به جیکی که مشکوک نگاهش میکرد اخمی کرد.

زین-من همیشه به استایلم میرسیدم جی . برای چی نباید استفادش میکردم؟

جیک- اره ولی‌خب الان. پیرسینگ نو ؛ لباس نو ؛کفش نو، حتی م.....

زین- بسه جیک من دارم میرم.

جیک- به لیام سلام برسون.

زین کلافه نگاهی به جیک که با خنده و شیطنت چشمک میزد انداخت.

زین- فکر نمیکنم خونه باشه. ولی اگه دست از سرم برمیداری باشه سلام میرسونم.

جیک بلند خندید و زین عصبی در بهم کوبید‌.‌‌‌....

سیگارش بین لب هاش گذاشت و روشنش کرد.

از صبح برای امروزش بی دلیل برنامه داشت.
سعی کرده بود متفاوت و خاص تر بنظر برسه
خودش هم دلیلش نمیدونست.

فقط دوست داشت بعد چند سال دوباره مرکز توجه باشه و خب فعلا تنها کسایی که زین نزدیکشون بود جیک و لیام بود.

از اینکه اسم لیام ناخداگاه تو ذهنش گذشته بود اخمی کرد و سرش تکون داد.

چرا میخواست بنظر اون مرد خاص بنظر بیاد؟

معلومه که نمیخواست !

اخمی کرد و به بقیه مسیرش ادامه داد.

DUSK TILL DAWN Onde histórias criam vida. Descubra agora