برای مطمعن شدن از فردی با قدم های آرومی که جلب توجه نکنه سمت اتاقش قدم برداشت و وقتی از خواب بودنش مطمعن شد نفس راحتی کشید...
به درخواست لیام ، فردی بخاطر خشونت بیش از حد مسابقه حق دیدنشونو نداشت !
پاهاشو روی میز روبهروی TV دراز کرد و ظرف پاپ کرنی که فردی نصفه نیمه خورده بود روی پاش گذاشت.
به لیامی که با غرور وارد رینگ میشد لبخندی زد.
حس شیرین مالکیت الان میفهمید !
حتی از این فاصله...مسابقه شروع شد و زین با نگرانی به اسکرین TV خیره شد.....
.
.
.
.با حرص نگاهش از TV گرفت..
بازی اصلا به نفع لیام پیش نمیرفت و زین هر لحظه عصبی تر از قبل میشد.جیک دور رینگ میچرخید و با لیام حرف میزد اما زین حاضر بود قسم بخوره لیام هیچی از اون حرفارو نمیشنوه !
شاید اگه خودش اونجا میبود نتیجه بازی کاملا عوض میشد...طی حرکتی که زین نه اسمش میدونست و نه ازش سر در میاورد لیام کف رینگ افتاد و صدای همهمه بلند شد....
صورتش بین دستاش گرفت و نالید...
اصلا دلش نمیخواست شاهد این اتفاق باشه..از لابهلای انگشتاش به لیامی که سرش پایین انداخته بود و از رینگ بیرون میاومد خیره شد.
با دیدن لیام تو اون حال میتونست پر شدن چشماش حس کنه....
زین-لعنت به من.
غرید و سمت تلفنش راه افتاد
باید به لیام زنگمیزد
باید باهاش حرف میزد..با حرص شماره هارو میگرفت و به صدای تکراری که خبر از خاموش بودن گوشی میدادن فحش میداد.
زین-یکیتون اون لعنتی جواب بده
بی توجه به خواب بودن فردی داد کشید و گوشی سمت نا معلومی پرت کرد.
همه چیز از آشناییشون تا همین الانش خیلی سریع پیش رفته بود !
زین کی وقت کرد دلتنگ کسی بشه؟
کی وقت کرد از ناراحتی کسی ناراحت بشه؟ناراحت روی مبل راحتی برگشت و شقیقه هاش مالید
سردرد های عصبیش بازم سراغش اومده بودن...با صدای زنگ در هول از جاش پرید.
با فکر اینکه لیام لبخند زد اما با یادآوری فاصله زیادی که داشتن فحشی زیر لب داد و سمت در راه افتاد.با فکر اینکه اینجا خونه لیام و ممکنه نخواد کسی متوجه حضورش بشه سره جاش وایساد.
قاعدتا کسی با زین کاری نداشت
همه آشناهای لیام میدونستن لیام خونه نیست....اما با صدای دوباره زنگ نفسش با صدا بیرون فرستاد و بدون اینکه نگاهی به چشمی بکنه در باز کرد.
YOU ARE READING
DUSK TILL DAWN
Fanfictionتو به من محکومی زین مالیک.. محکوم به اینکه از طلوع تا غروب کنارم باشی... . . . . . . این اولین فف منه امیدوارم دوستش داشته باشید :) خودم که کلا خنثی نسبت بهش. اگه نظری راجب روند داستان بود حتما کامنت بزارید عشقتون کشید vote بدید نخواستیدم عیب نداره...