اتاق فوق محرمانه ی وزارت دفاع
وزیر دفاع در راس میز شیشه ای نشسته بود و در دو طرفش، معاونش و فرمانده ی پادگان گیریونگ نشسته بودند.
و فقط سهون بود که سرپا ایستاده و در حالی که به دیوار عایق صدای پشتش تکیه داده بود، با نگاهی ناخوانا به وزیر دفاع خیره شده و منتظر توضیحی از سمتش بود.
در طی نیم ساعت گذشته، که به وزارت دفاع اومده بود، اون مرد سکوت کرده بود.
- اگر نمیخواید توضیحی راجب اینجا بودنمون بدید، من باید برگردم پادگان.
بعد از دقیقه ها سکوت، سهون با لحنی کلافه لب زد و تکیه اش رو از دیوار گرفت.
و قبل از اینکه قدمی به سمت درِ اون اتاق برداره، با حرف وزیر دفاع سرجاش متوقف شد.
× پایگاه وونسانِ کره ی شمالی، از کنترلِ دولت شمالی ها خارج شده..
برای چند ثانیه مکث کرد. وونسان.. فقط یک پایگاه نظامی توی کره ی شمالی بود که ..
- همون پایگاهی که برای پرتاب موشک های ICBM* ساخته شده بود..؟
(*یه نوع موشک هسته ای)
با اخم محوی که دوباره روی چهره اش نشسته بود، لب زد. وزیر دم عمیقی گرفت و با گره کردن انگشت هاش درهم، نگاهشو به چشم های خاموشِ فرمانده ی جوان داد.
× و اونجا نه تنها یک سکوی پرتاب بود، به یک باند فرود جدید تبدیل شده بود و جنگنده های جدیدی که به تازگی ساخته ان، رو اونجا مستقر کرده بودند.. و حالا اونجا توسط یکی از سرگرد هاشون پاکسازی و از کنترل خارج شده.. و...
حرف زدن رو متوقف کرد.
نگاه وزیر از فرمانده اوه گرفته شد.. و به پرونده ی محرمانه ای که زیرِ گره دست هاش بود، داده شد.
فرمانده اوه، قدمی به جلو برداشت و با تکیه دادن دست هاش روی سطح شیشه ای میز، و خم شدنش، با لحنی جدی، ادامه ی حرفِ وزیر رو لب زد:
- و این امکان وجود داره که اونا، اون موشک هارو به سمت ما پرتاب کنن.. درسته..؟!
فرمانده چوی، به سمت سهون چرخید.
+ درسته.. و وزارت دفاع از تو و تیمت، میخواد تا در صورت شروع جنگِ هوایی، با شمالی ها روبه رو بشین.. در حال حاضر، فقط گروه جنگاوران هستن که میتونن اینکارو بکنن..
سهون تکیه اش رو از میز گرفت.
- گروه رو آماده میکنم..
و در حالی که به سمت در قدم برمیداشت، لب زد.
***
- گروه جنگاوران، تا پنج دقیقه ی دیگه، در اتاق کنفرانس حاضر بشید..
صدای مرد از بلندگو ها، در پادگان پیچید.
سهون به پادگان برگشته بود.
BẠN ĐANG ĐỌC
[COMPLETED] •⊱ Captain Oh ⊰• (HunHo)
Hành động⋅⋅⊰🥀⊱⊰🥀⊱⊰🥀⊱⊰🥀⊱⊰🥀⊱⊰🥀⊱⊰🥀⊱⋅⋅ فن فیکشن Captain Oh کاپل: هونهو، چانبک ژانر: اکشن، رومنس، اسمات نویسنده: Dreamer داستان از اون جایی شروع میشه که کیم جونمیون ، برای اثبات لیاقتش برای داشتن فامیلی کیم و تتوی عقاب سفید، وارد نیروی هوایی کره ی جنوبی می...