کی هیون چند ثانیه مکث کرد و نفس عمیقی کشید.
بدون نگاه کردن به هیون وو شروع کرد به حرف زدن:
-نمیدونم!فقط نمیتونم باهاش کنار بیام!یک لحظه به بوسیدنت فکر میکنم ولحظه ی بعد از خودم متنفر میشم!الان قلبم به خاطرت داره منفجر میشه و دو دقیقه دیگه ازش متنفرم چون به خاطر آدم اشتباهی داره اینجوری میتپه!این..
هیون وو با یک قدم بلند به سمت کی هیون،فاصله رو کم کرد..دوتا دستشو دو طرف صورت کی هیون گذاشت
تو چشم هاش نگاه کرد
بوی الکل داشت حال کی هیون رو بهم میزد ولی دیدن هیون وو تو این فاصله قدرت واکنششو ازش گرفته بود
+احمق جون!چون یه چیزی رایج نیست دلیل نمیشه اشتباه نباشه!فقط کمه!
-تو از دخترا خوشت میاد!
هیون وو سرشو به چپو راست تکون داد:
+من از دخترا خوشم میاد..ازپسرا هم خوشم میاد ،دوست دختر داشتم..ولی دوست پسر نداشتم!..عاشق دختری نشدم ولی عاشق یو کی هیون شدم!عجیبه!؟اره عجیبه!هیچ وقت فکرشو نمیکردم اینجوری بشه!فکر میکردم تهش با یه نفر که دختره و علاقه ایم بهش ندارم ازدواج میکنم تا مامانمو با دیدن نوش خوشحال کنم!ولی به خودم اومدم دیدم فکر و ذهن و قلبم شده واسه یو کی هیون!"
کی هیون به شدت ذوق زده شده بود ولی نمیتونست از حرفش کوتاه بیاد و به نظرش همچنان همه چی اشتباه بود
هیون وو سرشو خم کرد و لب کی هیون روبوسید:
+گفتی به این فکر میکنی؟
دوباره لبشو کوتاه بوسید:
+فکر میکنی این اشتباهه؟اشتباه این نیست که خودمونو محروم کنیم؟
سرشو خم کرد و کمی پایین تر از لب کی هیون رو بوسید:
+از باهم بودن؟
لبشو روی پوست صورت کی هیون تا روی گردنش کشید و بوسه ی طولانی تری زد:
+هوم؟یو کی هیون؟
لبشو تا روی گلوی کی هیون کشید و بوسه ی عمیقی زد
تند تند نفس کشیدن کی هیون باعث شد لبخند بزنه:
+داری لذت میبری کی هیون؟هنوزم میتونی بگی نه؟
-تمومش...کن!
هیون وو سرشو بالا اورد و دوباره تو چشمای کی هیون زل زذ:
+دوست پسرم میشی؟
-تو مستی هیون وو!فردا!فردا صحبت میکنیم!
+فکر میکنی متوجه کارام نیستم؟
-شک ندارم که نیستی!و مطمئنم فردا حتی یادت نمیاد!
هیون وو نفس عمیقی کشید:
YOU ARE READING
True or False
FanfictionMonsta x: showki/joohyuk •• +توووو! یو کی ھیو ِن عوضی! چطور تونستی کاری کنی کھ عین احمق ھا ھفت روز ھفتھ،بیست و چھار ساعت شبانھ روز،ھر شصت دقیقھ ی ھر ساعت و ھر شصت ثانیھ ی یک دقیقھ و ھر صدم و دھم و زھرمار ھر ثانیھ بھ توعھ لعنتی فکر کنم و این قلبه لعن...