یکسال نصفی میگذره وهنوز کسی مثل تو توی زندگیم پیدا نکردم. به روشهایی تو حتی از دنیل هم بدتر بودی.
چون بعد از اون من تو روپیدا کردم اما بعد از تو هیچکس نیومد.
دیگه از دستت عصبی نیستم. دیگه صدات یادم نمیاد. دیگه حس با تو بودن شبا خواب رو از سرم نمیپرونه.
اما هنوز بهت فکر میکنم. چون اگر بهت فکر نکنم ممکنه دیوونه شم و من برای اینکه عقلم رو از دست بدم هنوز خیلی جوونم.
به احتمال زیاد با به یاد آوردن اینا فقط بیشتر دارم خودم رو عذاب میدم. اما نمیشه کاریش کرد باید جواب یه سوال رو پیدا کنم.
من خیلی احمق بودم یا تو خیلی لجباز بودی؟ این کشمکشیه که من سعی دارم بفهممش
_______________
نظر و ووت یادتون نره 💛❤️
Love you all sooooooo much
_sx💙
YOU ARE READING
Look Me In The Eyes(ziam AU)
Fanfictionمن مطمئنم چشمات میتونست زندگیمو عوض کنه، منو شیفتهی خودت کنه و کاری کنه جلوت زانو بزنم اگر فقط میتونستم به چشمات نگاه کنم.. باید به چشمات نگاه میکردم...