باید میدونستم که عاشقتم

346 82 48
                                    

زین مالیک کوهی از احساستی بود که هرلحظه تغییر میکردن.

یه روز عاشقم بود و‌ روز دیگه حتی نمیتونست بودن کنارمو تحمل کنه.

یه روز منو عزیزم صدا میکرد و روز بعد از هر لحظه‌‌ای برای تخریب کردنم استفاده میکرد.

گاهی اوقات اینقدر از رفتنم ناراحت میشد که حس میکردم میخواد تا آخر عمر توی بغلش بمونم و روز دیگه دنبال هر بهونه‌ای بود تا سریع از پیشم بره.

همیشه یه حسی ته دلم بهم میگفت اون فقط منو نداره. داشتم روانی میشدم، اما نذاشتم اون بفهمه.

یه شب با هری تصمیم گرفتیم که به بار همیشگیش بریم. هیچ چیز عجیبی راجع به اونجا نبود. کاملا معمولی بود.

پس چه چیزی زین مالیک رو همیشه توی این مکان نگه میداشت؟

در بار باز شد و اول از همه اون وارد شد و پشت سرش دوستش لویی.

با دیدنش لبخندی روی صورتم شکل گرفت اما خون توی رگم‌جوشید وقتی نایل و جاستین هم پشت سر اون دوتا وارد بار شدن و اونا سر یه صندلی نشستن که به نظر صندلی همیشگیشون بود.

زین زیبا بود، مثل همیشه. اما الان فرق داشت. اون پیش نایل و جاستین خوشحال بود، خوشحال‌تر از وقتی که پیش من بود.

بار شلوغ بود، اما همیشه فکر میکردم مهم نیست جمعیت چقدر زیاد باشه. زین همیشه میتونه منو پیدا کنه.

من اشتباه میکردم. اون حتی متوجه نگاه من نشد. داشت به حرفای جاستین بلند بلند میخندید. زین هیچوقت به حرفای من نمی‌خندید، حداقل نه اونطوری که به جاستین میخنده.

چندتا مشروب سفارش دادن و به بحثشون ادامه دادن. زین از توی پاکتش سیگاری درآورد و شروع کرد به کشیدنش.

وسطاش بود که اون رو روی لب جاستین گذاشت و دوباره خودش شروع به کشیدنش کرد.

_لی

صدای هری رو شنیدم و بالاخره نگاهم رو ازشون گرفتم و‌به هری نگاه کردم.

آرزو‌ کردم که هیچوقت به هری نگاه نمیکردم. اون نگاه غم زده عذاب آور بود. مشخص بود که اون نگران منه. نگران اینکه الان کی میخواد قلب شکستمو جمع کنه و من ازش متنفر بودم. ازینکه هری نگرانمه متنفر بودم.

زین باید نگران من میبود. الان باید دستای اون روی شونه‌ی من بود. اما نه. زین رو به روی من نشسته، در صورتی که توی بغل یکی دیگه‌ست.

_لیام بیا ازین جای لعنتی بیرون بریم

_مشکلی نیست هری. ما اومدیم خوش بگذرونیم

_لی.. خواهش میکنم اینکارو نکن...

گوشم دیگه نتونست بقیه حرفای هری رو بشنوه وقتی دیدم جاستین بیشتر از حدی که دوست داشتم به زین نزدیک شد.

Look Me In The Eyes(ziam AU)Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang