Part.2

716 119 28
                                    


نصف راه تو سکوت گذشت که پسر  کوچکتر سکوت و شکست و پرسید:
_تو .... اون بالا چیکار میکردی؟!

غریبه درختی از این سوال یک دفعه ای پسر کمی شوکه شد ، اما با یه لبخند جوابشو داد.
+از دست مادرم فرار کردم .... اونجا مخفیگاهمه... منظره عالی برای نقاشی کشیدن داره .

_پس ... اوممم....من مخفیگاهتو کشف کردم....
با خجالت و شیطنت گفت
+ آمممم .... آره .. ولی منم به تو کمک کردم بری خونه ... پس نباید به کسی مخفیگاهمو لو بدی....
با لحنی نامطمئن گفت.

_نه قبول نیست .... تو خودت خواستی کمکم کنی، منکه ازت نخواستم .... نمیتونم رازت رو نگه دارم ...
چشم های غریبه درختی به شدت گرد شد.واقعا از این لحن جسورانه پسر کوچکتر جاخورده بود ... اصلا با شخصیت خجالتیش یکی نبود .

+ پس... پس چیکار کنم رازمو به کسی نگی؟!

_ باید مخفیگاهتو با منم شریک بشی....آممم...م..من .. د..دروغ گفتم که میخواستم برای خواهرم میوه بچینم . در واقع من .... اصلا خواهر کوچیکتر ندارم ... یه خواهر بزرگتر دارم... از دست اون فرار کرده بودم.

می تونست بغض توی صدای پسر کوچکتر رو تشخیص بده و حس کنجکاویش به شدت گل کرد، اما جلوی خودش رو گرفت....هنوز انقدر صمیمی نشده بودن که بخواد سوالاتشو بپرسه،پس فقط یکی از هزاران سوال تو سرش رو پرسید:
+من هنوز اسمت رو نمیدونم ... مثل اینکه با هم همسایه ایم...پس ... امممم....بهتره بیشتر با هم آشنا بشیم ..

پسر کوچکتر به خاطر لفظ همسایه لرزید و با تردید جواب داد.
_ تهیونگ....اسمم تهیونگه ...

+آهااا...‌خیلی قشنگه مثل خودت
پسر کوچکتر برای بار هزارم خجالت کشید و سرش رو بین دو کتف پسر قایم کرد که باعث شد لبخند پسر، بزرگتر بشه.

_اسم تو ... چیه؟!
با خجالت پرسید.
+من جونگکوکم....می تونی کوکی صدام کنی.
+ دیگه رسیدیم.

پسر کوچکتر ناخودآگاه بیشتر به غریبه درختیش چسبید که باعث تعجبش شد.

«یعنی انقدر از خواهرش می‌ترسه؟!»

❤️❤️❤️❤️

سلام 👀

این پارت رو میخواستم دیروز براتون آپ کنم ولی اصلا حواسم به مراسم دعا نبود.....
دیگه گذاشتم امروز براتون آپ کنم😎

استثناءً امروز آپ میکنم .... پارت بعد هم دوشنبه میاد چون یکم این پارت های اول کوتاه و بیشتر آشناییه ....

بعد اون هفته ای یک بار آپ داریم ..... روز خاصی نمیتونم مشخص کنم چون یکم نه خیلی تنبل تشریف دارم ....ولی بازم حواسم بهتون هست...

منتظر باشید 😍💙💜

"confrontation of love and hate"Where stories live. Discover now