با بی حوصلگی نگاه دیگری به ساعت مچی نقره ایش انداخت و دوباره نگاهش را به مرد روبرویش داد که با آرامش مشروب بنفشش را مزه مزه می کرد..
_خب..برنامه چیه؟
+همه کار هارو من قراره انجام بدم..از رزروز سالن تا دعوت مهمونا همشون انجام شدن..فقط باید روز مهمونی با دوست پسر کوچولوت حاضر شی..
ابرویی بالا انداخت و به پسر اخمو و جدی مقابلش لبخندی زد..
جونگین که با شنیدن "دوس پسر کوچولوت" اخمش پر رنگ تر شده بود پرسید:نمی فهمم چرا انقدر به مسائل مربوط به کیونگسو علاقه نشون میدی..بهت گفتم نمیزارم کسی نزدیکش بشه
انبار کیم بزرگ خنده ای کرد و تکه ای گوشت در دهانش گذاشت:
چون شاید تنها بخشی از زندگیت که سرگرم کننده بنظر میرسه اون پسر باشه
و اضافه کرد :
با اون چشمای افسونگرش
_بار اخره بهت اخطار میدم..دیگه نمی خوام اسمشو از دهن تو بشنوم..
جونگین غرید
_اون کوچولو ام اینجوری برات داغ می کنه؟
_به تو ربطی نداره
به صندلی اش تکه داد و لحن خشکی به خود گرفت تا به مرد مسن روبرویش نشان دهد به او اهمیتی نمی دهد و سیگارش را روشن کرد
+می گن حرف خوبو باید پذیرفت..حتی اگه از دشمنت باشه...
میدونم این همه سال یه اتویی ازش داشتی که تونستی تو چنگت نهش داری..وگرنه کی 5 سال پای یه آدم مثل تو میمونه؟
_از نظر تو هیچ کس نمیتونه منو تحمل کنه این چیز جدیدی نیست
+از نظر خودت چی؟راحته موندن با آدمی که صفر و صدش باهم سه ثانیه فاصله داره؟
میدونم تازه از بیمارستان اوردیش خونه..یکم فکر کن و ببین بقیه زوجاهم ماهی یکی دو بار میرن بیمارستان؟
دود سیگارش را بیرون داد و قلپی از مشروبش خورد
_الان قراره نقش مادر ترزا رو بازی کنی کیم؟
+انقد مقاومت بیخودی نکن جونگین..فقط می خوام بگم حواستو جمع کنی..با هرچی که این مدت به زور نگهش داشتی خدافسی کن..چون مطمعن باش دیگه بدردت نمیخوره..فک می کنی اگه 4 سال تمام از ی چیزی بترسوننت بازم ازش میترسی؟ ادما به همه چی عادت می کنن جونگین حتی ترس..
دستانش رو روی میز گذاشت و با ولوم پایین تری ادامه داد:
یه چیز دیگه برای نگه داشتنش رو کن..مشخصه که نمیتونی با بهونه های 4-5 سال پیش پا بندش کنی!
_چرا همش می خوای به من القا کنی که قراره کیونگسو بره؟اون دوسم داره..اینکارو نمی کنه
YOU ARE READING
🔲 Lies In The Dark🔲
Fanfiction❌❌❌❌❌❌❌❌هشدار:اپ این فیک تا مرداد ماه سال 1400متوقف میشه..اگه نمی خواید داستان نصفه بخونید لطفا داستان رو شروع نکنید❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌ "بهم میگی هرزه..میگی وقتی درد میکشم زیبا میشم.باور کنم که دوسم داری؟" ~اره دوست دارم..انقدر که اگه بری میمیرم~"منم فک می...