T4

14 1 0
                                    

با صدای تلفن از جاش پرید...خدایا سرش داشت منفجر میشد....

-پارک چانیول اگه تا نیم ساعت دیگه کمپانی نباشیی میکشمت

خب وقتی سوهو میگه نیم ساعت...نیم ساعته...از تخت پریدم...یه دوش گرفتم قهوه رو تو قهوه ساز گذاشتم سوپ رو تو ماکرو ویو...تو سطل یخه! فاک یو پارک چانیول ریدی به خونه! سریع لباس پوشیدم سوپ رو خودم قهوه رو ریختم تو ماگ و سوییچ اسکوترشو برداشتم و دویید بیرون..قهومو تو آسانسور خوردم ...ماگ و گذاشتم تو جعبه و راه افتادم....با وجوده مستی دیشبم امروز عجیب حسه سبک بودن داشتم!...چرا؟

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

زیپ دامنمو کشیدم...اینکه الان اون هیچی از دیشب به یاد نمیاره یکم نارحتم میکنه ولی حداقل یکم شبیه هم شدیم!نشدیم؟! ...صدای زنگ اومد..یعنی تاکسی اومده...موهامو چک کردم...کیفمو ورداشتم ...مطمعن شدم توش قرصام هست...خوب حالا حاضرم...بریم که عشق نجات بدیم...

.

.

.

.

داشتیم تمرین میکردیم که دیدم سوهو یه گوشه عصبی نشسته...

-اوو هیونگ لیدر مارو کی اذیت کرده

+ تو شخص شخیصه تو و اون چانیول احمق منو دییواانه کرد....داریم کامبک میدیم جرعت ندارم تمرین رقص گروهی بذارم...چرا؟؟ چون دوتا هاپو پاچه همو میخوان جر بدن...فاک تو رو روحه جفتتون..

-امروز باهاش کاری ندارم...قول میدم هیونگ...

+ قولت بخوره تو سرت....خدایا من این سه تارو امروز چیکار کنم؟

سرشو  گذاشت رو زانوهاش و ادای گریه در آورد...صبر کن ببینم...گفت سه تا؟

-گفتی سه تا؟ سومی کیه؟

+ خورشید...مگه خبر نداری امروز برمیگرده کمپانی یک ماه از قرار دادش مونده...اوومم فک کنم الانا برسه.

با دو رفتم بیرون...

.

.

.

.

با هزار ترس وارد کمپانی شدم نگهبانی کارت پرسنلیم رو داد دستم که از فردا با اون درو باز کنم...همزمان با ورودم به سالن اصلی از اتاق تمرین اکسو بکهیون و از آسانسور چانیول بیرون اومد...سه تامون به هم زل زده بودیم..وقتی منو چانیول چشم تو چشم شدیم بکهیون سمت من اومد و زیر لب گفت

Distance Where stories live. Discover now