🌹850 000 £🌹

2.1K 320 102
                                    

نویسنده ی اصلی ورژن خارجی‌رمان رو همون طور‌که بهشون قول داده بودم قرار بود تو پارت اول معرفی کنم peoplegenuinelythink 💖💖

●اولین نکته که میخوام بگم اینه که تایم مشخصی واسه اپ ندارم چند هفته ی اول یه روز در هفته ( احتمالا همین پنجشنبه یا جمعه باشه )
● واسه دو یا سه قسمت اول شرط اپ نمیزارم ولی بعد اون هر وقت به شرط رسید اپ میکنم پس ووت و کامنت یادتون نره 😉 (حتی واسه این چند پارت چون میخوام روند داستانو و اینکه حمایتتون چجوریه رو ببینم ممنون از همتون 💋💖)

..............

بریم سراغ پارت اول ⬇️

لویی به سمت اتاق مناقصه قدم برداشت . از پشت شیشه نگاه کرد، فقط تاریکی میدید .
"امیدوارم چیزی که دنبالشید رو پیدا کنید ، اقا" بادیگاردش گفت قبل از اینکه در رو ببنده و اون رو تواتاق تاریک تنها بزاره.

مرد چشم ابی برای خودش یه گیلاس شامپاین ریخت و روی صندلی نشست، در حالی که هنوز هم به اتاق خالی اون سمت شیشه خیره بود .
بعد چراغ ها روشن شد. لویی سعی کرد به اتاق های دیگه نگاه کنه. ولی به خاطر کرکره ها نمیتونست چیزی ببینه.

" دومیناتها، به این جلسه ی مزایده خوش اومدید. توی این جلسه ما فقط سابمسیو میفروشیم. لطفا
بنشینید و هر وقت خواستید 50000 پوند به قیمت اعلام شده ی قبلی اضافه کنید، دکمه رو فشاربدید . "
یه مرد هیکلی وسط اتاق وایستاد، بازوهاش دور پسر جوونی با موهای بلوند بود. "پسر ساب، ۱۸ساله. قبلا ۲ تا مستر داشته ." صدا از پشت اسپیکر گفت"مزایده از 100000پوند شروع میشه. "

لویی نگاهی به پسر انداخت. البته که پسر خوشگلی بود ولی چیزی نبود که لویی دنبالشه  "200000 , 250000 , 300000 سیصد هزار پوند فروخته شد"

پسر رو از اتاق بیرون بردند و یه دختر بدون لباس نفر بعدی بود. لویی چشماشو پایین اورد. در کل به
زنها جذب نمیشد .
" دختر ساب ، ۲۰ ساله از ddlg خوشش میاد و قبل از این یه مستر داشته قبل از اینکه برای ۲ سال سال دست نگه داره . مزایده با 150000 پوند شروع میشه . "

شکلک در اورد. این چیزی بود که هیچوقت نمیتونست انجام بده ddlg .
دختر بالاتر از 400000 پوندفروخته شد. لویی هوف کشید . پسر بلنده خیلی خوشگل تر بود . چرا واسه
اون دختر انقدر پول دادند .

یه پسر وارد اتاق شد. یه جورایی قد کوتاه بود با موهای مشکی و چشمهای ابی .
" پسر ساب، ۱۹ ساله. اولین باره که ساب میشه ولی باکره نیست. مزایده با 200000پوند شروع میشه ".

لویی دکمه رو فشار داد، این پسر از قبلی معصوم تر بود و این میتونست جالب باشه .
بعد پسر دستاش و رو کمرش گذاشت و شروع کرد به ژست گرفتن. به سمت شیشه ی لویی نگاه کرد و یه بوس فرستاد .

لویی هوف کشید و دستشو از رو دکمه ی سبز برداشت. اون یه ادم معصوم میخواست که خود
شیفته نباشه .
"350000 پوند فروخته شد ." پسر مو مشکی از روی استیج دویید بیرون و یه در از طرف دیگه ی اتاق باز شد .
مرد هیکلی اینبار با یه پسر که در حال تقلا کردن بود وارد شد . لویی صاف نشست و یه کم از شامپاینش خورد .
سعی کرد به پسر نگاه کنه ولی یه شنل دور بدنش و کلاه روی سرش بود .
مرد پسر لرزون رو روی استیج هل داد و شنل رو از روش برداشت. لویی از زیبایی پسر نفس بریده ای کشید .
" پسر سابمسیو، ۱۷ساله. هنوز باکرست و این اولین بارشه که ساب میشه." صدا از پشت اسپیکرگفت .

لویی لبهاش رو گاز گرفت و به پسر مو فرفری نگاه کرد
اون یه پنتی مشکی پوشیده بودکه پوست سفید شیری پهلوهاش رو لذیذ میکرد. اون چشمهای سبز
براق داشت که پر از ترس و ناامنی بودند، فرهای قهوه ایش کنار رفته بودند و صورتش رو به طور
پرفکتی قاب گرفته بودند. لبهاش صورتی و گوشتی بودند و خدااا... لویی میخواست ، نه ، لویی نیاز داشت که این پسر رو بخره .

نه به خاطر اینکه خیلی معصوم و زیبا بود، نه
به خاطر اینکه پسر نمیخواست اینجا باشه. لویی میتونست اینو ببینه. پسر ترسیده و گم شده به نظر
میرسید .
این باعث میشد لویی بخواد دستش رودور بدن لرزونش حلقه کنه و انقدر محکم بغلش کنه تا دوباره
گرم شه .
"پوند؟ 450000" لویی سرشو بالا گرفت. اون همین الانم دوتا پیشنهاد رو از دست داده بود. انگشتش رو روی دکمه فشار داد .
" پوند500000
پوند550000 . "
لویی ناله کرد و در حالی که چونشو میخاروند دوباره
دکمه رو فشار داد. این پسر الان مال اون بود. حالا هر قیمتی که میخواد باشه. " پوند ،600000 ،650000"

یهو پسرش شروع به لرزیدن کرد . یا به خاطر سرما و یا واسه وحشت زده بودن. همه میدونستن که بعضی از دومیناتها برای سابهاشون مثل هیولا بودند. لویی یکی از اونها نبود .
لویی چند تا شماره وارد کرد و دوباره به پسر نگاه کرد. اون دکمه سبز رو فشار داد و پوزخند زد،میدونست که پسر دیگه به طور رسمی مال خودشه .
"850000 پوند فروخته شد"
پسر رو با موهاش از روی استیج پایین کشیدند و لویی نزدیک بود از پنجره بپره بیرون و گردن مردی
که داشت با سابش انقدر بد رفتار میکرد بشکنه .

ولی تصمیم گرفت روی صندلیش اروم بشینه و بقیه ی سابمسیو ها رو نکاه کنه، هر از چند گاهی دکمه رو فشار بده تا قیمت پیشنهادی رو بالا تر ببره
یه پسر بلوند دیگه روی استیج اومد. به گاردی که کمکش کرد از استیج بالا بره لبخند مودبی زد و
باخجالت دستش رو گرفت .
" پسر ساب، ۱۹ ساله . ایرلندی. دومین سالش به عنوان سابمسیو. مستر اولش توی یه حادثه ی رانندگی مرده. " لویی به پسر بادلسوزی نگاه کرد
یهو گوشیش زنگ خورد . لویی جواب داد "سلام"
"لویی ، من اونو میخوام، لطفا. خدااا من اونو میخوام ."دوستش لیام پشت تلفن داد زد .

لویی وقتی نفس نفس زدن دوستش رو شنید اروم خندید . "پس شاید باید شروع کنی به قیمت
پیشنهاد دادن ، رفیق . "
اون گوشی رو قطع کرد و صدای پشت اسپیکر اعلام کرد که پسر به چه قیمتی فروش رفته
" 700000پوند فروخته شد. این اخر این جلسه بود. شما میتونید خریداتون رو توی اتاقی که اسمتون
بالای درشه جمع اوری کنید. ممنون برای اینکه تشریف اوردید و دفعه ی بعد میبینیمتون . "
دومینات(لویی) سریع شامپاینش رو تموم کرد. اون براش پول داده بود پس باید تمومش کنه .
لویی در رو باز کرد و بادیگاردش با ابروهای بالا رفته بهش نگاه کرد ."این بار موفق شدید، اقا؟"

لویی با فکر پسر زیبای مو فرفری که تو اتاق منتظرش بود لبخند زد .
لویی در حالی که لبخند بزرگی (از این گوش تا اون گوش) داشت گفت"lets collect my price بریم قیمتم رو جمع اوری کنیم( منظورش هریه :/) ."

........

خب اینم از پارت اول ووت و کامنت یادتون نره مسافرتم و با بدبختی به نت وصل شدم اپ کردم 😂

Baby boy ( persian translation )Where stories live. Discover now