🌻 touching you like this 🌻

1.8K 249 253
                                    

"خب" هری گفت و با پریدنش روی کاناپه کنار لویی ، به دومینات بیچاره تقریبا حمله ی قلبی داد.
"من یه لیست تنبیهات درست کردم که شامل اسپنک و کتک زدن من نمیشه ."
کاناپه ی لویی از نظر هری فوقالعاده بود. اون از چهار تیکه تشکیل میشد. دوتای اونا شکل مستطیل بودند و سه تاشون پشتی داشتند که میتونستی درشون بیاری و بعد اخرین تیکه رو وسطشون بزاری و یه کاناپهی گنده شکل U در بیاری .

هری فکر میکرد این به خاطر وقتیه که میخوان همو بغل کنن و فیلم ببینن تا تو راحت ترین پوزیشن باشند، ولی لویی از خریدنش اهداف دیگه ای هم داشت .
هری لیست رو به لویی داد، لویی به نقاشی های گل و حیوانات ریز که دور کاغذ رو تزیین کرده بودند لبخند زد .
"نقاشیا واسه چیند؟" یه ابروشو برای هری بالا انداخت .
هری قرمز شد و سرشو تکون داد. "من فقط از نقاشی کشیدن خوشم میاد، ربطی به تنبیه ها نداره ."

لویی دستشو به نشونه ی تسلیم بالا برد. "اوکی ، اوکی . ببخشید. این تنبیه ها بهتره خوب باشند، چون
۷روز وقت صرف کردی تا درستشون کنی ."
" هی من باید بدون کمک گوگل و تو درستشون میکردم، پس بهم نگو کند بودم."
این حقیقته، یه هفته از تنبیه هری میگذره. یه هفته و چند روز از وقتی لویی خریدش .
نوشتن تنبیه های جدید ، تنبیه هری برای فحش دادن بود. لویی فکر دیگه ای به ذهنش نمیرسید .

" شماره ۱ ،خونه رو تمیز کن"
" سوییت هارت، من واسه اینکارا خدمتکار دارم "
" پس میتونی بهشون یه روز مرخصی بدی، اینا تنها تنبیه هاییند که میتونم بهشون فکر کنم ،پس باهاشون کنار بیا ."
هری با شیطنت جواب داد و با انگشت روی کاغذ کوبید تا لویی ادامه بده .
"برای یه مدت مشخص اجازه ی حرف زدن نداری .فکر نکنم این برای تو تنبیه سختی باشه. تو ترجیحا پسر ساکت و ارومی هستی ."

هری لباشو به خاطر حرف لویی اویزون کرد. "اگه باهات راحت تر بشم برام سخت میشه. به اضافه
ی اینکه من نمیتونم ازت هیچ چیز بخوام. حتی وقتی بخوام برم دستشویی. و از اونجایی که هنوز هم نمیدونم دستشویی اینجا کجاست ."
لویی اروم خندید و به تایید سر تکون داد .

"عادلانست"
" شماره۳ ، یه مدت گوشه ی اتاق میمونی ، خوب این تنبیه خوبیه .
شماره ۴ ، الت رو در پوریشنی که دومینات انتخاب میکنه با انگشت مقابل دیوار نگه دار .
واو ، تو واقعا سر این جریان خلاق عمل کردی، مگه نه لاو؟ "

لویی اذیتش کرد و هری با ناله ی بلندی صورتشو تو دستش قایم کرد تا لویی صورت خجالت زدشو
نبینه .
لویی لبخند زد و به خوندن تنبیهات ادامه داد .
" رو انجام بده cat nian "
" ساب رو مجبور کن تا معادله ی اسون ریاضی رو در حین گوش دادن به اهنگ تم "
لویی زد زیر خنده .

"خودتو اماده کن چون حتما اینکارو انجام میدیم. جوری که به خودت اسون گرفتی ."
" م-من قرار نیست از ماشین حساب و اینجور چیزا استفاده کنم. و تو ریاضی هم خوب نیستم ."
لویی سرشو تکون داد ، هنوز هم داشت میخندید
به خوندن ادامه داد. "نشستن روی برنج خام یا لگو برای مدت مشخص . نوپ ، لگو نه. من اینکارو با تو نمیکنم، ببخشید توله."

Baby boy ( persian translation )Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang