کافه کالیکو هم به پایان رسید!
راستش رو بخواید کافه کالیکو یکی از شیرین ترین تجربه های من در نوشتن بود. ایده ی این فیک زمانی به ذهنم رسید که پای تلفن با پروانه ام صحبت میکردم، از سختی های درس خوندن توی دانشگاهمون و رشته ای که دوسش ندارم براش گفتم و اونم از سختی هایی که خودش کشیده بود گفت. با اینکه اون برعکس من به رشته اش حسابی هم علاقه منده.
خلاصه اینطور شد که من هوسوکی رو خلق کردم که رشته ی تحصیلی پروانه ام رو داره و خستگی و غرغر های من!
جیمینی رو خلق کردم که ترکیبی از شخصیت هردومونه و کندی رو خلق کردم؛ گربه ای که خودم آرزوم بود توی روزهام حضور داشته باشه!
بخش هایی از اتفاقات این فیک برگرفته از احساسات و تجربه های واقعی من و پروانه امه. احساسات، تجربه ها و سختیهایی که قبل و بعد از ملاقاتِ همدیگه تجربه اشون کرده بودیم.
بخش هایی بوده که کاملا برگرفته از اتفاقات واقعی بودن و بخش های بسیاری هم تخیلات و داستان سازی ذهن بنده.
در آخر باید بگم ممنون از اینکه وقتتون رو برای کافه کالیکو گذاشتید. ممنون که بهش عشق دادید و ممنون که بخشی از وجودِ من رو خوندید.
زندگی برای تک تک شخصیت های این داستان همچنان در جریانه و ما با هم تنها بخشی ازش رو توی این 12 پارت خوندیم.
و اینکه تیزر این فیک توی چنل تلگرامم که آیدیش توی بیوی پیجمم هست قرار گرفته شده، خوشحال میشم یه سر بزنید و تیزرش رو هم نگاه کنید.
bts_sub_love
T.me/bts_sub_loveدوست دارتون؛ مونی♡
YOU ARE READING
Cafe Calico | ᴊᴍ+ᴊʜ
Romance[-کامل شده-] 𝐉𝐢𝐇𝐨𝐩𝐞/𝐇𝐨𝐩𝐞𝐌𝐢𝐧 خلاصه: جانگهوسوک یه دانشجوی مهندسی پزشکیه که توی ایتالیا درس میخونه. اما چی میشه وقتی دست سرنوشت توی یکی از مزخرفترین روزهای زندگیش آشناییش رو با یه باریستا و گربهی شیطونش که از تمام کسایی که به صاحبش نزدی...