💜مدل نقاشی😂

1.1K 205 9
                                    

نههه گفتم نیا نشیین رو به روم لعنتیی...
_جدال درونم با نشستن جونگکوک صندلی روبه روم خفه شد یکی نیست بگه آخه من چرا اینقدر خوش شانسم...
تهیونگ:
_سلام بچه ها من کیم تهیونگم اینم پارک جیمین سولمیتم
زیر چشمی نگاهی به جیمین کردم که عین مجسمه خشک شده بود آروم یکی زدم رو پاش تا به خودش بیاد
جیمین : إإ سلام جیمینم خوشبختم از آشناییتون
تمین: سلام جیمین چقدر کیوتی تو پسر
-جیمین از خجالت و وضعیت بدی که توش قرار داشت سرشو پایین انداخت و با صدایی که خودش هم بزور شنید گفت:
مرسی نظرتون چیه شروع کنیم چون وقت نداریم
همه موافقت کردند ولی باز هم جونگکوک ساکت نشسته بود اینطوری که جیمین فکر میکرد خیلی شخصیت آرومی داره یا هنوز احساس راحتی تو این جمع جدید نداره مثل خودش
آروم مدادش رو برداشت طرح اولیه رو با دقت کشید خیلی ازش ممنون بود که زیاد نگاهش نمیکنه فقط هر از گاهی خیلی کوتاه سرشو بلند می‌کنه و نگاهی میندازه حداقل اینجوری شانس اینو داشت که راحت تر نگاهش کنه
توی این یک ساعتی که گذشته بود و همه سخت مشغول بودند تهیونگ و تمین خیلی باهم صمیمی شده بودن و هراز گاهی باهم شوخی میکردند و می‌خندیدند ولی جیمین و جونگکوک حتی یک کلمه حرف نزده بودن وجیمین اینو پای اخلاق سرد جونگکوک میذاشت
بالاخره تموم شد یه نگاه کلی به نقاشیش کرد در یک کلمه بینظیر بود جیمین از اینکه جزو بهترین های کلاس بود و نقاشی هاش همیشه عالی و بی‌نقص بود خیلی خوشحال بود
آروم رو به جونگکوک گفت :
ببخشید جونگکوک شی کارت تموم شده میتونم بلند شم یا هنوز مونده ؟
جونگکوک بالاخره تو چشمای جیمین نگاه کرد و گفت : برو
جیمین طرحشو برداشت و رفت پیش استاد  گانگ بعد از اینکه نقاشیه جیمینو برسی کرد ناگهان از جاش بلند شد و رو به کلاس گفت:
همگی دقت کنید این هم یه شاهکار دیگه از پارک جیمین
و بعد نقاشی جیمینو رو به کلاس گرفت اول کلاس رفت تو یه سکوت عجیب بعد ناگهان همه بلند شدن و شروع کردن به تشویق کردن جیمین در واقع جیمین انتظار نداشت استادش و بچه ها اینقدر تحسینش کنن همش تعظیم میکرد و تشکر میکرد خیلی ناخودآگاه نگاهش رفت سمت جونگکوک اونم ایستاده بود ولی تشویق نمی‌کرد یه جورایی داشت ناباورانه به چهره خودش که اینقدر واقعی میزد و اصلا شبیه نقاشی نبود خیره شده بود
جیمین باز هم از استاد گانگ تشکر کرد و رفت سر جاش نشست
تهیونگ یکی زد پس کله ش و محکم بغلش کرد
تهیونگ : چیم چیمم اینبار دیگه ترکوندی پسر افریننن باید به منم یاد بدی تو دیگه خودت یه پا استاد شدی
جیمین : اییی ته ته خفم کردی یکم آروم تر باشه باشه یادت میدم ولی اولش منو ول کن نفسم گرفتتتت
تمین هم کلی تعریف کرد و آخر سر رو به جونگکوک گفت : هی ببین چه شاهکاریه این از خود واقعیتم قشنگ تره بعد شروع کرد به خندیدن
جونگکوک اینبار رو به جیمین گفت : کارت بد نیست و بعد بلند شد و طرحشو برد پیش استاد
جیمین _
یااا آدم چقدر می‌تونه مغرور باشه این همه زحمت کشیدم آخرش میگه کارت بد نیست حالا وایسا ببینم خودت چی کار کردی منم دارم برات مستر جئون
دینگگگگگگ
اخیش زنگ خورد مردم از گشنگی رو کردم سمت تهیونگ
ته ته پاشو بدو بریم
تهیونگ یه لبخند گشاد زد که تموم دندوناشو دیدم
تهیونگ : ام اممم جیمینی میشه این زنگ با تمین برم گلخونه مدرسه آخه بهش قول دادم ببرمش
جیمین : باشه ته خوش بگذره پس سر کلاس می‌بینمت
از کلاس اومدم بیرون سمت لاکرم رفتم و نقاشیمو توش گذاشتم برنامم رو چک کردم این زنگ ورزش داشتیم پس رفتم سمت بوفه و کمی خوراکی خریدم و رفتم سالن ورزشی
کلید لاکرمو گرفتم لباسامو عوض کردم و رو نیمکت نشستم تا همه بیان
حس کردم یکی کنارم نشست وقتی نگاه کردم دیدم هواساست بفرما همینو کم داشتم که سر دسته اکیپ دختر پسرای خطر (اسم اکیپ Danger) بیاد کنارم بشینه البته نشستن که نه بیشتر چسبیدن سعی کردم به روی خودم نیارم ولی ظاهراً این نشستن کنار من عمدی بوده
مربی اومد و سوت کشید
مربی مین هو :
همگی زود شروع کنید به دو و پنج دور بزنید تا بدنتون گرم شه
_جیمین :خدایا همیشه از دو بدم میاد بخاطر قلبم نمیتونم بدوم چون بهش فشار میاد نفسم میگیره با سوت دوباره مربی شروع کردم دویدن ظاهراً چاره ای ندارم
دور سوم بودیم که درد قفسه سینم شروع شد دیگه نمیتونستم سینم به خس خس افتاد یهو حس کردم یکی اومد کنارم سرمو که برگردوندم نگاه به هواسا افتاد فقط آرزو میکنم الان پاچمو نگیره
هواسا : پارک جیمین این چه طرز دویدنه داری آخر همه میری چقدر کندی اره خب اینقدر ریزه میزه ای که نمیتونی به پای بقیه برسی وقتی نمیتونی چرا میای کنار ما
_دیگه چشمام داشت سیاهی می‌رفت درد قفسه سینم از بس زیاد بود نزدیک بود گریم بگیره اما نمی خواستم کم بیارم الان اگه قرصام رو نخورم کارم به بیمارستان کشیده میشه یه لحظه هواسم پرت شد و حس کردم چیزی زیر پامو زد فقط وقتی به خودم اومدم دیدم دارم با سر پرت میشم اون نامرد پاشو زده بود زیر پام دیگه با اون وضعم فقط چشمامو بستم و منتظر هر اتفاقی شدم ناگهان درد بدی تو تموم بدنم پیچید اینقدر زیاد نبود که بیهوشم کنه ولی با این وضعیت بدی که داشتم همه چی دور سرم چرخید و گوشام صداهارو نامفهوم می‌شنید فقط میدونستم چند نفر دورم حلقه زدن لحضه بعد حس کردم از زمین کنده شدم انگار یکی بغلم کرده بود
چند لحظه بعد دنیا از نظرم تاریک شد ...
_____________________________

سلام به همه ریدرای عزیز دلم چه اونایی که ووت میدن و نظر میدن که دستشونو می‌بوسم💋 چه اونایی که سایلنتن💔💋
اینم از این پارت 😄
امید وارم خوشتون اومده باشه 😁🥰😍
کیوتی های قشنگم لطفااا بهم ووت بدین🥺🥺🥺🥺🥺🥺 اینقدر ذوق میکنم وقتی ووت میدین بهم😁🥰 نظر های قشنگتونو هم بهم بگین 💌💌نظرتون راجب به جیمین چیه🧐 بنظر شما شخصیتش چه جوری می‌تونه باشه ؟؟🤷🏼‍♀️😄❤️💜💋🌟

صبر کن نرووو  ووت بده بعد برو پلیزز🥺😍😁😂👈🏻👈🏻👈🏻👈🏻👈🏻👈🏻👈🏻👇🏻🌟🌟🌟🌟🌟🌟💋💋💋

💫𝑴𝒚 𝑺𝒆𝒓𝒆𝒏𝒅𝒊𝒑𝒊𝒕𝒚🍷Where stories live. Discover now