💜ازت ممنونم بداخلاق 🌌

1.1K 204 28
                                    

جونگکوک:
داشتیم با بچه ها گرم میکردیم که یهو دیدم کم کم از دویدن ایستادن و دارن به سمت ته صف دو میرن دونستن اینکه اتفاقی برای کسی افتاده سخت نبود پس منم رفتم ببینم چی شده

وقتی رسیدم پیش بقیه مسیر نگاهشونو دنبال کردم که رسیدم به یه جسم افتاده و بیهوش شده تهیونگ رو دیدم که هول شده دوید سمتش و وقتی برش گردوند و صورتش رو دیدم جا خودم این همون جیمین بود که این شکلی بیهوش شده و تند تند نفس می‌کشه هنوز شوکه از اتفاقی که افتاده بود بودم که فریاد تهیونگ رو شنیدم که به خودم اومدم دیدم داره سیلی های آرومی به صورت جیمین میزنه و صداش می‌کنه تا به هوش بیاد بقیه هم داشتن نگاه میکردن و هیچ کمکی نمیکردن بقیه رو کنار زدم و جلو رفتم دیدم خیلی سخت نفس می‌کشه

_تهیونگ چی شده چرا اینجوری نفس می‌کشه ؟
_ کوک لطفا کمک کن بهوش بیاد جیمین مشکل داره الان باید به هوش بیاد تا بتونیم نفسش رو درست کنیم لعنتی اون الان خفه میشه زود باش

کم کم تهیونگ داشت گریش می‌گرفت اصلا نفهمیدم چی گفت مگه جیمین چه مشکلی داشت اون ازم کمک خواست پس بی معطلی تنها راهی که به ذهنم رسیدرو انجام دادم یه دستمو زیر زانو و دست دیگمو دور شونه هاش حلقه کردن و براید استایل جیمینو بغل کردم جا خودم خدایا چقدر سبکه مگه میشه

تهیونگ پرسید چیکار میکنی پس فقط گفتم میبرمش بیمارستان

دیگه صبر نکردم و با نهایت سرعتم دویدم مسیر طولانی تا پارکینگ دانشگاه بود ولی چون خیلی سبک بود اصلا خسته نشدم و یه نفس دویدم تا به ماشینم رسیدم جیمینو صندلی عقب خوابوندم و خودمم سریع پشت رول نشستم و با سرعت زیاد سمت نزدیک ترین بیمارستانی که سراغ داشتم روندم

دم در ورودی بیمارستان زدم رو ترمز و فورا جیمینو همون‌طور بغل کردم رفتم داخل

پرستاری تا منو دید فورا برانکاردی آورد و جیمینو روش گذاشتم و به سمت اتاقی رفتیم دکتر بعد از چک کردن و وصل سرم برای جیمین برگشت سمتم و پرسید چه نسبتی با مریض دارم

_جئون جونگکوک هستم خب من همکلاسیشم اون هنگام دویدن حالش بد شدو بیهوش شد

_بله آقای جئون ایشون بیماری قلبی دارن و چون در اثر دویدن بهش فشار اومده و قرص هاشم قطعا همون لحظه نخوردن این اتفاق براشون افتاده راستش من باید یه سری آزمایش انجام بدم ببینم وضع قلبش در چه حده الانم سرم وصل کردم تا نیم ساعت دیگه بهوش میان

_بله ممنونم دکتر

دکتر بعد از گفتن وضعیت جیمین رفت اصلا فکرشو نمیکردم مشکل قلبی داشته باشه راستش توی دلم حس ناراحتی کردم

رفتم و رو تنها صندلی اتاق نشستم که دقیقا کنار تخت بود سرمو به دیوار پشت سرم تکیه دادم و چشمامو بستم

💫𝑴𝒚 𝑺𝒆𝒓𝒆𝒏𝒅𝒊𝒑𝒊𝒕𝒚🍷Donde viven las historias. Descúbrelo ahora