• جئون تهیونگ •

14.1K 2.2K 841
                                    

قسمت دوم: "جئون تهیونگ"

- میدونم میدونم... باشه. لطفا.. لطفا از مامانبزرگ عذرخواهی کن. چی؟ مامان تو میخوای من بهش چی بگم؟ نه! من نمیتونم. برای این ترفیع کلی تلاش کردم...
بابا خیلی عصبانی میشه... خودتم میدونی چرا.

تلفنش رو بیشتر لای انگشت‌هاش فشار داد و آهی از کلافگی کشید. طبق معمول مادرش زنگ زده بود تا مطمئن بشه پسرش برای تولد مادربزرگش در زادگاهش حاضر خواهد شد یا نه ولی با مخالفت کردن‌های تهیونگ توی هر شرایطی و بهانه کردن کار نمی‌تونست کنار بیاد و آخر سر یک بحث و جدل کوچکی شکل می‌گرفت. تهیونگ وقتی حس کرد جئون داره از دور دست‌ها به سمتش میاد و نزدیک میزش میشه سعی کرد مکالمه‌اش رو زودتر قطع بکنه.

- مامان من سر کارم... قطع میکنم خداحافظ مراقب خودت باش.

تلفن رو بی‌اعتنا به مادرش که داشت غر می‌زد قطع کرد و روی میزش گذاشت. به سمت جونگکوک که حالا کنار میزش ایستاده بود و بهش نگاه می‌کرد، برگشت.

جئون لب هاشو خیس کرد به دست‌ تهیونگ که روی میز ضرب گرفته بود نگاه کرد.

- خانواده‌ات بودن؟

تهیونگ سری تکون داد و تائید کرد.

- اونا دوباره ازت میخوان استعفا بدی؟

تهیونگ نگاه حرصی به گوشیش کرد و به صدای آروم و لهجه‌ی انگلیسی-استرالیایی رئیسش گوش داد. خنده‌ای کرد و موهایی که روز به روز بلندتر می‌شدن رو بالا فرستاد.

- هر روز هفته ازم میخوان که استعفا بدم.

صدای زنگ تلفن دفتر آقای جئون که هیچ‌وقت ساکت و آروم نمی‌موند مانع بحث بیشترشون شد. بلافاصله تهیونگ سمت تلفن شیرجه زد و جواب داد.

- دفتر آقای جئون. اوه... باشه حتما..‌ خیلی خب.

نگاهی به جئون کرد و در مقابل رئیسش سری به نشانه‌ی اینکه کی بود و چی شد و چرا زنگ زدن تکون داد. تهیونگ سری تلفن رو سر جاش گذاشت و بدون وقفه شروع به حرف زدن کرد.

- آقای جانگ و خانم لی میخوان که برید دفترشون.

جونگکوک چهره‌اش رو کج و کوله کرد و تهیونگ با تکون دادن سرش با موهاش بازی کرد.

- باشه حدود ده دقیقه ی دیگه بیا و یه بهونه جور کن منو ببر بیرون.

جونگکوک از میز فاصله گرفت و بعد از مرتب کردن سر و وضعش به تهیونگ دستور داد. دستیار با مظلومیت سرش رو تکون داد.

به محض دور شدن رئیس جئونش که به سمت دفتر جانگ می‌رفت انگشت فاکش رو بیرون اورد و با حرص به زیر لب فحش داد.

- فاک یو جئون جونگکوک فاک یو.

***

- صبحتون بخیر آقای جئون.

The Proposal | VKOOK | Completed Donde viven las historias. Descúbrelo ahora