فردای آن روز
غروب شده بود و جونگ کوک از پنجره بزرگ به ماه نگاه میکرد تهیونگ هم رو به پنجره روی تخت دراز کشیده بود و سعی میکرد بخوابه چون اون روز هم مثل روز قبلش سکس طولانی با الفاش داشت و حسابی خسته شده بود
جونگ کوک از تماشای ماه دل کند و روی تخت کنار امگا خزید پتو رو روش کشید به چشمای بسته امگا نگاه کرد میدونست بیداره پس گفت:مادر و پدرم میخوان ببیننت
امگا چشماش و باز کرد و با استرس گفت:چی؟
جونگ کوک از استرسش تعجب کرد و گفت:میخوان جفت پسرشون و ببینن چیز عجیبی نیست کهامگا سریع روی تخت نشست و گفت:من نمیتونم
اخم های آلفا تو هم رفت نشست و با خشم گفت:منظورت چیه؟اونا این همه سال صبر کردن تا جفت من و ببینن اونوقت تو چطور میتونی بگی نمیشهامگا از لحن الفا ترسید سرش و پایین انداخت و گفت:منظورم این نبود آلفا من میترسم نگرانم نکنه بگن که جفت مناسبی برات نیستم و نمیتونم توله خوبی برات بیارم و منو قبول نکنن
آلفا هنگ کرد امگاش چطور تونسته بود همچین حرفی بزنه؟
آلفا:مادر من خودش برای من جفت انتخاب کرده چطور خودش میتونه قبول نکنه؟
چشمای ته از حرف الفا درشت شد
چطور به این راحتی یادش رفته بود که الهه ماه مادر جفتشه؟
بزاقشو و قورت داد و گفت:ا...م...آلفا وقتی وضعیت جفتش و دید نتونست جلوی خندش و بگیره
صدای خنده آلفا کل اتاق و برداشته بود و امگای خجالت زده دستاش و تو هم قفل کرده بود و سعی میکرد از خجالت زیر گریه نزنهآلفا دید که جفتش داره اشک گوشه چشمش و پاک میکنه فکر نمیکرد اوضاع اینقدر وخیم باشه
خندش و جمع کرد و دستای ته رو گرفت و گفت:منو نگاه کن ته
امگا سرش و پایین تر انداخت
آلفا چونش و گرفت و سرش و بالا آورد و دید که چشمای قشنگش خیس و قرمزه
روی چشماش و بوسید و گفت:هر کسی اشتباه میکنه توله
امگا با لحن مظلومی گفت:ولی ...
آلفا نذاشت حرفش و ادامه بده:هیچ اشکالی نداره باشه؟؟؟
امگا بغضش و قورت داد و گفت:چشم
آلفا سر ته رو جلو کشید و لب های صورتی جفتش و بوسید:تو بهترین جفتی هستی که مادرم میتونست برام انتخاب کنهگونه های امگا قرمز شد و لبخند کوچیکی رو لبش نشست
الفا:نیمه شب باید بریم بهتره بخوابیمنیمه شب
جونگ کوک تو خواب عمیقی بود که حس کرد نور گرمی بهش میتابه دست مهربونی رو حس کرد که موهاش و نوازش میکنه و بعد صدای بهشتی مادرش تو گوشش پیچید:پسرم.. جونگ کوکم بلند شو عزیزم وقت رفتنه
جونگ کوک مثل همیشه با لبخند از خواب بیدار شد و به چهره مادرش نگاه کرد
ESTÁS LEYENDO
Kookv after many years [ Completed ]
Fanficبعد از سالهای زیاد🍸 کاپل ها:کوکوی, یونمین،نامجین ژانر: تخیلی گرگینه ای اسمات امپرگ آلفای افسانه ای 370 ساله پس از سالهای طولانی جفت خود را میابد نمیدونم چند پارت طول میکشد اما تمام تلاشم را میکنم که از این داستان لذت ببرید وضعیت: فصل یک پایان یا...