قسمت هشتم

8.9K 1.2K 51
                                    



تهیونگ جلوی آلفا زانو زد رایحه جفتشون تو اتاق پیچیده بود و وضعیت و بد تر میکرد
صدایی از پشت در اومد: جونگ کوک من و مادرت میریم بیرون باشه؟
جونگ‌‌‌ کوک از کار پدرش خیلی خوشحال بود گرچه خیلی هم براش مهم نبود با شنیدن صدای در رو به امگا گفت:دست به کار شو
تهیونگ با قلب مضطربش دست به شلوار جونگ کوک برد و بند هاش و باز کرد شلوارش رو زمین افتاد
تهیونگ لبش و گزید و دیکش و لمس کرد و آروم فشارش داد
جونگ‌‌‌ کوک گفت:منتظرم نذار توله
تهیونگ شورتش و آروم پایین کشید و به دیک راستش نگاه کرد بدون اینکه به چشمای کوک نگاه کنه دیک و آروم تو دستش گرفت و رگ بزرگش و لیسید
آلفا:اهه
امگا بوسه خیسی رو دیکش گذاشت و سوراخ دیکش و لیس زد سر دیک آلفا رو تو دهنش برد و زبونش و روش کشید و مک محکمی زد
آلفا ناله های آرومی میکرد و امگا به خودش افتخار میکرد که باعث این حال الفاست
عضو بزرگ و بالاخره تو دهنش برد حلقه لباش و محکم کرد و سرش و تکون داد
آلفا موهاش و گرفت و گفت:اههه لعنت
امگا زبون بلندش و دور دیکش چرخوند آلفا سرش و به عقب پرت کرد و دیکش و بیشتر تو دهن امگا فشار داد تهیونگ پاهای آلفا رو چسبید و گذاشت دهنش و به فاک بده وقتی ضربه های آلفا سریعتر شد فهمید که نزدیکه وقتی کام آلفا تو دهنش پخش شد هومی کرد و چشماش و بست آلفا دیکش بیرون کشید و رو صورت امگا خم شد و دور لبش و با دست پاک کرد امگا با حس دستای گرم آلفا چشماش و باز کرد
جونگ‌‌‌ کوک میتونست نیاز و تو چشماش ببینه اونم مثل خودش این سکس و می‌خواست
امگا از نگاه خیره آلفا معذب شد و لبش و گزید جونگ‌‌‌ کوک زبونش و رو لبش کشید و بعد به دندون گرفت تهیونگ سعی کرد لبای آلفا رو ببوسه
زبون قوی جونگ‌‌‌ کوک بدون مانعی وارد دهنش شد و همه جاش و لمس کرد تهیونگ دستش و دور گردن آلفا انداخت و همون طوری که دراز میکشید آلفا رو با خودش پایین کشید
جونگ‌‌‌ کوک از لبای امگا جدا شد و بوسه سختی روی شاهرگش گذاشت
ته:اهههه آلفا
جونگ‌‌‌ کوک خرناس آرومی با شنیدن ناله امگا کشید و پوست گردنش و گاز گرفت چندین بار این کار و تکرار کرد و چند جا رو کبود کرد
امگا حتی با کوچکترین لمس های آلفا احساس لذت میکرد جونگ‌‌‌ کوک دستش و سینه هاش رسوند و اون ها رو چلوند
ته ساعد آلفا رو چنگ زد دوباره ناله کرد آلفا از روی امگا بلند شد و شلوارش رو در آورد و ته رو روی پاش نشوند گردنش و بوسید و دست به لباسش برد تا درش بیاره
تهیونگ به آلفا کمک کرد تا لباساش و در بیاره بعد دوباره لبش و لبای آلفا چسبوند باسنش و که روی دیک آلفا بود تکون داد و ناله هاش و شنید
آلفا رو خوابوند و روی دیکش نشست چرخید تا باسنش تو دید آلفا باشه بعد زانو های آلفا و گرفت و خودش و روی دیکش تکون داد
جونگ‌‌‌ کوک که نمی‌تونست چشم برداره کمر ته رو گرفت و سرعتش و بیشتر کرد امگای هورنی روش
صبرش و هر لحظه کمتر میکرد با لحن دستوری گفت:خودت و بده بالا
تهیونگ باسنش و فاصله داد و جونگ‌‌‌ کوک نیم خیز شد تا پیراهنش و دربیاره بعد بزاقشو و روی سوراخ توف کرد بعد انگشت هاشو روش کشید و اولی و وارد کرد
امگا ناله آرومی کرد جونگ‌‌‌ کوک رو چهار دست و پا گذاشتش تا بتونه بهتر کارش و انجام بده
وقتی داشت با همون یه دونه انگشتش جا باز میکرد به جایی ضربه زد که ناله امگا بلند تر شد از فرصت استفاده کرد و انگشت دیگه ای وارد کرد و به همونجا ضربه زد
ته:ا.... آلفا محکمتر اههههه
جونگ کوک رو زانو هاش وایساد و انگشت هاشو در آورد:می‌خوام وارد شم خوب؟
امگا با سر تایید کرد میدونست دوباره قراره درد بکشه ولی دلش میخواست اون لذت دیوونه کننده رو حس کنه
جونگ کوک دیکش و تو سوراخش فرو کرد و با دست دیگش پوسیش و که تا حالا بهش بی توجهی کرده بود مالید امگا بالا تنش و رو زمین انداخت و با دستاش باسنش و چنگ زد:تندتر آلفا خواهش میکنم

جونگ‌‌‌ کوک که تا الان جلوی خودش و گرفته بود و ضربه محکمی زد که امگا رو مجبور به جیغ زدن کرد:همو... همونجا
جونگ‌‌‌ کوک کمر ته رو گرفت و ضربه های محکمش و شروع کرد ته در حالی که ناله های بلندی میکرد دستش و به پوسیش رسوند و کلیتش و مالید:اهههههه الفاااا
جونگ‌‌‌ کوک نفس محکمی کشید و به ضربه های سختش ادامه داد
امگا دیگه حتی نای ناله کردن هم نداشت فقط دستش و به پوسی و دیک خیسش میکشید و لب خشکش و با زبون تر میکرد
ته:اهههنن آلفا
جونگ‌‌‌ کوک که می‌دونست ته چی میخواد گفت:بیا امگا برای آلفات بیا
امگا با ناله جیغ مانندی روی کف چوبی خالی شد
آلفا ضربه آخر و آروم زد و صبر کرد تا کامش تو بدن ته بریزه
وقتی دیکش خالی شد تازه فهمید چه جای سفتی سکس کردن حتما بدن امگاش درد می‌کنه
دیکش و بیرون کشید و امگا رو بغل کرد و روی تخت گذاشت
امگا با چشمای مستش آلفا رو تماشا میکرد
جونگ‌‌‌ کوک با دیدن زانو های قرمزش اخم کرد و روشون و بوسید‌
تهیونگ سر آلفا رو گرفت و بالا کشیدش
لباش و بوسید و محکم بغلش کرد از بوسه شیرین جدا شد و گفت: هیچوقت ولم نکن آلفا من میخوام تا ابد مال تو باشم
جونگ‌‌‌ کوک لبخندی زد و گفت:همچین نقشه ای هم نداشتم توله





وقتی که آفتاب داشت طلوع میکرد مردم قبیله ماه دیدن الفاشون به حالت گرگش داره به سمتشون میاد و پسری هم پشتش به خواب رفته
وقتی نگاه خیره مردم و دید غرشی کرد که همه یه قدم عقب رفتن
امگا که هنوز خواب بود حلقه دستش و دور گردن آلفا محکم کرد و گفت:چیزی نیست آلفا نگران نباش

و دوباره به خواب رفت














خوب امیدوارم دوستش داشته باشید
منتظر نظرتون هستم ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ دوستون دارم ♥️❤️❤️❤️❤️❤️

Kookv after many years [ Completed ]Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin