جیمین ترسیده بود ولی درد کشیدن شوگا بیشتر اذیتش میکرد قبلاً هم شنیده بود ابن که یه آلفا بتونه زمان راتش خودشو کنترل کنه غیر ممکنه پس چطور الان اینجا سالم وایساده بود؟؟؟
اون گرگینه همیشه پوکر بی رحم بدجور داشت با قلب این آدم بازی میکرد طوری که جیمین الان حاضر بود خودش و دو دستی تقدیم آلفا کنه تا آلفا با لمس تنش عطشش از بین برهجلوی در وایساد
صدای خرناس های آروم آلفا رو میشنید ولی نمی تونست فرار کنه نمیخواست بره
قفل و باز کرد و وارد اتاق شد در و پشت سرش بست و به آلفای لختی که روی تخت به خودش
میپیچید نگاه کرد بزاقش و قورت داد و جلو رفت نمیدونست باید چیکار بکنه جیمین پسری بود که تمام عمرش و صرف ارتش کرده بود و از این جور چیزها سر در نمیآورد
شوگا با شنیدن عطرش دلم هاش و باز کرد و چشمای وحشیش و نشون داد
جیمین با قلبی که صد بار سریع تر میزد پیرهن سفید رنگش و در آورد و روی زمین انداخت
شوگا از درد و خشم تلخندی زد و گفت: چیکار می کنی ادمیزاد؟
جیمین:من مال توام دردت و با من آروم کن نمیخوام زجر بکشی تا تموم بشه
شوگا از روی تخت بلند شد و به سمت جیمین اومد مقابلش وایساد و بهش خیره شد جیمین نگاهش و دزدید
شوگا پوزخندی زد و گفت:عاشقم شدی؟
جیمین:آره
شوگا: میدونی ممکنه از زیرم زنده در نیای آدمیزاد؟
جیمین:آره میدونم
شوگا لب جیمین و لمس کرد و گفت:تپلن.... برای ساک زدن خوبه،زانو بزن
پسر مطیعانه زانو زد و منتظر موند
آلفا دیکش رو لب پسر کشید و جیمین دهنش و باز کرد وقتی دیک آلفا وارد دهنش شد حس جدید و عجیبی داشت که تا حالا تجربه نکرده بود
آلفا با ضربه زدن تو دهنش و کار ساک زدن و براش راحت کرده بود
جیمین پاهای آلفا رو گرفته بود و خودش هم شوگا رو همراهی میکرد
آلفا با ناله آرومی تو دهن جیمین خالی شد وقتی آلفا دیکش و بیرون کشید جیمین نتونست کام و تو دهن خودش نگه داره برای همین رو زمین ریختش
شوگا نفس محکمی کشید تا بتونه خودش و کنترل کنه و جیمین و همین جا به فاک نده اون پسر با بدن زیبا و لختش هنوز روی زمین زانو زدن بودشوگا:شلوارت و دربیار و روی تخت همین الان
جیمین بدون وقت تلف کردن لباسش و در آورد و روی تخت خوابید
اینقدر استرس داشت که خجالت و فراموش کرده بود میدونست قراره درد بدی و بکشه چون آلفای تشنه روبروش صبری برای آماده کردنش نداشتشوگا:پاهات و باز کن
جیمین لبش و گاز گرفت و آروم پاهاش و از هم باز کرد
شوگا سه تا از انگشت هاش و تو دهن خودش برد و خیسشون کرد روی تخت بین پاهای پسر نشستپاهاش و بیشتر از هم باز کرد جیمین با تعجب بهش نگاه میکرد
واقعا با این حالش قرار بود آمادش کنه؟
شوگا انگشت اول و وارد کرد
جیمین ناله آرومی کرد ولی درد زیادی نداشت
آلفا به سختی داشت خودش و کارل میکرد خودش هم نمیدونست چرا داره برای این پسر متفاوت رفتار میکنه
انگشت دوم و فرو کرد و ضربه هاش خشن تر و عمیق تر شد
جیمین:ا..الفااا
نالش از لذت بود و همین یه ناله ساده کافی بود تا آلفا دیگه نتونم مقاومت کنه
جیمین تماشا کرد که یونگی روی بدنش می خوابه و دیک سفتش و آروم تو حفرش فرو میکنه جیمین از حس دیکش ناله بلندی کرد:ااااااهههه
آلفا دیگه نمیتونست تا الان هم خیلی صبر کرده بود
بدون اینکه به چیزی یا کسی اهمیت بده شروع به ضربه زدن کرد ضربه هاش بی رحمانه بود ولی برای پسری که زیرش بود ذره ای هم اهمیت نداشت
شانس با جیمین یار بود که یکی از ضربه های آلفا به نقطه ای خورد که لذت بی حد و حصری بهش داد
جیمین کمر آلفا رو چنگ زد:اااالفااااا همون جا همون جااااا اههههه
KAMU SEDANG MEMBACA
Kookv after many years [ Completed ]
Fiksi Penggemarبعد از سالهای زیاد🍸 کاپل ها:کوکوی, یونمین،نامجین ژانر: تخیلی گرگینه ای اسمات امپرگ آلفای افسانه ای 370 ساله پس از سالهای طولانی جفت خود را میابد نمیدونم چند پارت طول میکشد اما تمام تلاشم را میکنم که از این داستان لذت ببرید وضعیت: فصل یک پایان یا...