part 18 ; good boy

7.9K 1K 162
                                    

با رسیدن به جلوی در کلاس جونگکوک با حرص و چشم های ریز شده به سمتش برگشت. صورتش رو درست جلوی صورت تهیونگ برد و انگشت اشاره‌ش رو بالا آورد.

- توی کلاس هیچ حرکت اضافه‌ای نمیکنی وگرنه بهت قول نمیدم دفعه‌ی بعدی تو تاپ باشی!
با گونه های گر گرفته و سرخش زمزمه کرد و تهیونگ با نیشخندی که کل مدت روی لب هاش بود ابروش رو بالا برد. پسر کوچیک تر بدون هیچ مکثی در رو باز کرد و خودش رو تقریبا به داخل کلاس پرت کرد.

توجه بقیه روی اون ها اومد ولی هر دوشون با بی توجهی به سمت صندلی هاشون رفتن. جونگکوک سر جای همیشگیش نشست و واقعا خوشحال بود که دور و ورش جای خالی نیست ولی وقتی اشاره‌ی تهیونگ رو به یکی از پسر های کلاس که درست بغلش نشسته بود با حرص لبش رو جلو فرستاد.

- کیم تو نمیتونی بچه ها رو از سر جاشون بلند کنی!
جونگکوک تقریبا فریاد کشید و آروم و کجکی روی صندلیش نشست‌ و همین باعث شد بات پلاگ رو بیشتر حس کنه و بی اختیار به جلو خم شه.

- پس منتظرم که به عنوان رئیس شورا دهنم رو سرویس کنی!
با بلند شدن پسر و دیدن حرکت یکدفعه‌‌ای جونگکوک لبخند عمیقی زد و روی صندلی‌ای کنار جونگکوک نشست.

- حالت خوبه پسر؟
با شنیدن صدای آروم جیمین ابرو هاش رو بالا برد.

- خوبم!
جونگکوک با مکثی از بین دندون هاش غرید و باعث قهقهه‌ی تهیونگ شد.

- بانیِ لعنتی..
زمزمه کرد و به عقب خم شد. با ورود استاد کلاس ساکت شد و جیمین مجبور شد نگرانیش رو کنترل کنه و سر جاش برگرده. دانش آموز ها ایستادن و جونگکوک هم با بدبختی به احترام استاد بلند شد. تهیونگ بی توجه سر جاش نشسته بود و به جونگکوک نگاه میکرد، کسی هم بهش گیر نمیداد و از این بابت خیالش راحت بود.

با اشاره‌ی سر استاد همه نشستن و دوباره اون پروسه‌ی قبلی نشستن جونگکوک شروع شد. آروم کج نشست، پاهاش میلرزیدن و تحمل کردن شرایط براش خیلی سخت بود.

- خب امروز نوبت کنفرانسِ جناب جئونه، پسرم میتونی بیای جلو و ارائه‌ت رو شروع کنی.
استاد بعد از چک کردن غایبین رو به جونگکوک گفت و جونگکوک با گونه های گر گرفته بله‌ی کوچیکی زمزمه کرد و دوباره ایستاد.

نگاه تهیونگ بی توجه به کلاس و استاد روی جونگکوک و ریکشن های یکدفعه‌ایش که فقط خودش دلیلش رو میدونست میچرخید.

پسر کوچیکتر پلیورش رو مرتب کرد و قدم های کوچیکش رو به سمت جلوی کلاس برداشت. استاد که متوجه‌ی صورت سرخش شده بود عینکش رو جا به جا کرد و با چشم ها ریز شده به جونگکوک زل زد.

- حالت خوبه؟ اگه میخوای میتونی بعدا کنفرانس بدی!
استاد با زدن ضربه‌ای به شونه‌ی جونگکوک تکون دادن یکدفعه‌ایش رو بهش گفت و جونگکوک به خاطر حرکتش چشم هاش رو با درد بست. اون تحریک شده بود و علاوه بر اون میتونست نگاه های سنگین تهیونگ رو هم روی خودش ببینه. همه‌ی اینا ها دست به دست هم میداد تا نفس کشیدن براش سخت بشه.

Trey || VKookWhere stories live. Discover now