part 14 ; against me

7.7K 1.1K 102
                                    

جونگکوک سرش رو پایین تر برد و تهیونگ رو سریعتر به سمت رختکن کشید.

- دلیل این همه عجله‌ت چیه؟
تهیونگ کنجکاو پرسید‌. کاملا متوجه‌ی رفتار ترسیده و عجیب غریب دوست پسرش میشد. جونگکوک معمولا از قدم زدن کنارش لذت میبرد ولی الان سریع اون رو پشت سرش میکشید و انگار خودش رو قایم میکرد.

- چ.. چی؟ چه چیز خاصی میتونه باشه؟
جونگکوک آروم و فیک خندید. به سمت کمد لباس ورزشیش رفت و بازش کرد. نمیتونست بزاره تهیونگ جوهیوک رو ببینه. هنوز آمادگی توضیح دادنش رو نداشت.

- زود تر لباست رو عوض کن. مربی عصبانی میشه.
کوتاه گفت و کت مدرسه‌ش رو درآورد و توی کمد گذاشت. تهیونگ سعی کرد زیاد بهش فشار نیاره و فقط در کمدش رو باز کرد. رختکن خیلی شلوغ نبود چون بقیه از قبل رفته بودن داخل سالن و فقط اون ها مونده بودن.

جونگکوک هنوز جوهیوک رو توی مدرسه ندیده بود. از روز قبل که بهش برخورد داشت تا امروز ذهنش کاملا مشغول بود. اگه با تهیونگ کلاس مشترکی میداشت و همه چی خراب میشد چی؟

نفس عمیقی کشید و دکمه های پیراهن مردونه‌ش رو باز کرد. اون رو درآورد و کنار کتش توی کمدش گذاشت. با لمس انگشت های سرد تهیونگ روی کمرش کمی لرزید. سرش رو عقب برد و تهیونگ با سینه‌ی لختش آروم دوست پسرش رو بغل و نوازش کرد.

- حالت خوبه؟
برای بار پنجم توی روز پرسید و جونگکوک اوهومی گفت.

- باشه.
تهیونگ گردنش رو آروم بوسید و جونگکوک رو کمی چرخوند تا لاو بایت هاش رو ببینه. نیشخندی زد و آروم دو تاشون رو بوسید. جونگکوک که کمی آروم شده بود موی پسر بزرگ تر رو بهم ریخت و عقب رفت‌.

هر دوشون به سمت کمد هاشون برگشتن و توی سکوت لباس هاشون رو با ست ورزشی عوض کردن. جونگکوک باندانایی رو برداشت و به سمت تهیونگ رفت.

- بچرخ.
به شونه‌ش ضربه‌ی آرومی زد و با چرخیدن تهیونگ و بالا اومدن سرش انگشت هاش رو لای موهای مواج دوست پسرش برد و مرتبشون کرد.

باندانا رو روی موهاش برد و بعد از تنظیم کردنش آروم گونه‌ی اون رو بوسید. تهیونگ لبخند کوچیکی زد و توپ بسکتبالش رو از تور قرمز رنگی که دورش بود درآورد و توی دستش گرفت.

با هم به سمت سالن بزرگ رفتن، الان باید از هم جدا میشدن چون جونگکوک داچبال بازی میکرد و تهیونگ قطعا انتخابش بسکتبال بود!

با دیدن مربی که داشت وارد سالن میشد به خودشون جنبیدن و به سمت تیمشون دوییدن. جونگکوک خواست نفس راحتی بکشه که با دیدن جوهیوک درست اون سمت سالن توی تیم بسکتبال چشم هاش گرد شدن. محض رضای خدا این چه موقعیت لعنتی‌ایه؟

نگاه جوهیوک روی اون بود و داشت نیشخند واضحی میزد. پسر جذابی بود، استایل و نگاهش خاص بودن و جونگکوک از برداشتی که تهیونگ ممکنه راجبش داشته باشه میترسید.

Trey || VKookWhere stories live. Discover now