part 23 ; perfectly imperfect

7.1K 1K 183
                                    

با کوبیده شدن در آهی کشیدم، سرم رو بالا برد و تونستم جیمین رو توی چارچوب در ببینم.

- پسر قبلا بهت گفتم که واقعا حوصله‌ی اومدن ندارم!
ناله‌‌ای کردم و خودم رو بیشتر روی تخت مچاله کردم.

- چرت نگو! من با یونگی حرف نمیزنم و حوصله‌م سر رفته پس به نفعته سکسی لباس بپوشی تا بریم به مهمونی و خوش بگذرونیم!
با کشیده شدن دستم موهام رو عقب فرستادم و مقابلش ایستادم.

- لباس ندارم.

- میتونی لخت بیای!
خیلی صریح جوابم رو داد و تیشرتم رو به طرف بالا کشید. چشم هام رو چرخوندم و به سمت کمد رفتم.

- چه مهمونی‌ایه؟

- تموم فاک بوی ها قراره اونجا باشن و مطمئن باش که باید سکسی به نظر برسی تا شب رو تنها نمونی!
جیمین با پوزخندی روی صندلی چرخ دارم نشست و چرخید. ابرو هام رو بالا فرستادم، من جدا قصد جلب توجه نداشتم. پس یک پیراهن مشکی ساده اورسایز بیرون کشیدم که فریاد جیمین باعث متوقف شدنم شد.

- اون لعنتی رو بزار سر جاش و شبیه بی خانمان ها لباس نپوش! خودم انتخاب میکنم.
پسر کوچیک تر بلند شد و موهای بلوندش رو عقب فرستاد.

- این عالیه. نمیدونستم همچین چیزایی هم داری!
با بیرون کشیدن شلوار لی‌ چسبونی به همراه زنجیر های همراهش با چشم های ریز شده بهش زل زدم.

- اون برای تهیونگه.
سریع گفتم و از دستش اون رو کشیدم و با حرص به داخل کمد پرت کردم. با چرخوندن چشم هام لباس توری مشکی‌ای رو بیرون کشیدم.

- مطمئنی قراره این رو بپوشی؟
کنجکاو پرسید و با پوزخندی بهم زل زد.

- میتونم روش پیراهن گشاد قرمزم رو بپوشم!
پیراهن با جنس آستر رو بیرون کشیدم و موهام رو عقب فرستادم.  برام مهم نیست که تهیونگ اون لباس توری رو گرفته تا فقط برای اون بپوشم، میتونه برای دختر و پسر های هرزه‌ش بخره و نگاهشون کنه!

بعد از عوض کردن لباس ها به سمت جیمین برگشتم که با لبخند بزرگی روی صورتش مشغول نگاه کردن بهم بود. گوشواره هایی رو به دستم داد و با رفتن به سمت آینه اون ها رو هم انداختم.

- خب؟ تمومه؟ میتونیم بریم.
سریع گفتم که جیمین ضربه‌ای به شونه‌م زد تا خفه شم.

- الان وقت میکاپه پسر!
با برداشتن خط چشم توسط اون آهی کشیدم. اون جدیه؟ دقیقا برای کی دارم این کار رو میکنم؟ سوالم رو به زبون آوردم که جیمین با ابرو های در هم رفته ضربه‌ای به پیشونیم زد.

- جذابیت تو برای بقیه‌ی آدم ها یا اون تهیونگ فاکر نیست! تو داری برای خودت حاضر میشی!
صریح کلمات رو به زبون آورد و من با گفتن آهانی به عقب تکیه دادم تا ادامه بده.

Trey || VKookWhere stories live. Discover now