part 6 ; lay on me

10.8K 1.6K 56
                                    

- خب پسرا ، الان در کمد رو قفل میکنم و دقیقا هفت دقیقه‌ی دیگه باز میشه . برای اینکه بتونین همدیگه رو ببینین این بالا رو خودم سوراخ کردم پس .. خوش بگذرونین !
پسر با لبخند گفت و جونگکوک به دیوار کمد تقریبا بزرگ تکیه داد و تهیونگ لبخندی زد و سرش رو تکون داد که در کمد رو ببنده . پسر با نیشخندی در کمد رو بست و جونگکوک توی اون فضای تاریک دنبال صورت تهیونگ گشت .

دستش رو بالا برد و به در و دیوار زد تا بتونه صورتش رو پیدا کنه ولی وقتی دستش روی جای نرمی فرود اومد با تعجب بیشتر لمسش کرد .

- این چیه ؟
آروم پرسید و متوجه شد اون چیز نرم داره تکون میخوره . با حس خیسی‌ای دستش رو عقب کشید و اَه بلندی گفت .

- لبم بود ، بعدش هم زبونم بود .
تهیونگ با نیشخندی گفت و به سمت جونگکوک چرخید و روش خم شد . چشم هاشون به اون فضای تاریک عادت کرده بودن و میتونستن همدیگه رو به راحتی تشخیص بدن .

تهیونگ بی پروا دستش رو روی کمر جونگکوک گذاشت و پسر کوچیک تر رو به سمت خودش کشید .

- داری چیکار میکنی ؟
جونگکوک آروم ازش پرسید و تهیونگ فقط بهش نیشخندی زد .

- میخوام دیکت رو بالا بیارم .
تهیونگ با نیشخندی گفت و جونگکوک با تعجب بهش زل زد .

- ولی من .. تو نمیتونی چون من هنوز قبول نکردم دوست‌پسر..
جونگکوک داشت میگفت که چنگ زدن باسنش توسط تهیونگ به حرفش پایان داد و باعث شد آخ تقریبا بلندی بگه .

- پس از اون پر سر و صداهایی .
تهیونگ لبخندی زد و صورتش رو جلو برد و روی گردن جونگکوک گذاشت و با لب هاش ترقوه‌ های زیبای پسر رو به بازی گرفت .

- لع..لعنت بهت ، این خیلی یهوییه ! مگه اصلا دیک تو بالائه ؟ حتی اگر هم بالا باشه به من هیچ ربطی نداره !
جونگکوک با چشم های بسته شده‌ش ناله کرد و تهیونگ رون پاش رو به دیک پسر مالید و روی ترقوه‌ش بوسه‌ای گذاشت .

- میتونی دیکم رو چک کنی دارلینگ .
تهیونگ نیشخندی زد و به لباس جونگکوک که تا سر شونه‌ش پایین اومده بود نگاهی انداخت ‌، جونگکوک عقب رفت و بدون فکر دستش رو به طرف شلوار لی چسبون تهیونگ برد و با برخورد انگشتش به دیک اون ، تهیونگ آخی گفت و عقب رفت که صدای تقی اومد و سرش به بالای کمد خورد .

- بهم بگو که الان به دیکم دست نزدی !
تهیونگ دستش رو روی شلوارش گذاشت و فشار داد .

- میخواستم ببینم واقعا بالا اومده یا نه .
جونگکوک شونه‌ای بالا انداخت و تهیونگ نیشخندی زد .

- اومده بود ، مگه نه ؟
با نیشخندی پرسید و جونگکوک به چشم هاش زل زد .

- شاید !
جونگکوک نیشخندی در جوابش زد و تهیونگ ابروش رو بالا برد ‌. به کمرش قوسی داد و دستش رو دور گردن تهیونگ حلقه کرد و روی گونه‌ش رو بوسید .

Trey || VKookOpowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz