Part 6

2.1K 347 73
                                    

= هییسسس... داره بیدار میشه!

وقتی کلاسا تموم شد هوسوک و تهیونگ به سرعت خودشونو به باغچه ی پشت ساختمون رسوندن و جیمینو غرق درخون پیدا کردن.

بعد از اینکه اونو به اتاق درمان رسوندن و وضعیتشو بررسی کردن، تقریبا نیم ساعت منتظر موندن تا به هوش بیاد.

بعد از نیم ساعت جیمین انگشتاشو تکون داد و اون دو نفر نفس راحتی کشیدن!

تهیونگ با فهمیدن اینکه جیمین داره به هوش میاد، با نگرانی دستشو گرفت و برای اینکه زمزمه هاشو راحت تر بشنوه، سرشو کج کرد و نزدیک صورت جیمین برد.

+ ج-جونگکوک...

هوسوک حتی از اون فاصله ی دور میتونست حدس بزنه جیمین اسم کی رو صدا زده و همین باعث میشد دندوناشو با حرص روی هم فشار بده!

جیمین بخاطر اون مرد توی این وضعیت بود اما هنوزم به فکر اون بودو صداش میزد...

جیمین پلک هاشو از هم فاصله داد. برای چند لحظه اتفاقایی که افتاده بودو به یاد نیاورد و سعی کرد بفهمه اطرافش چه خبره!

آدمای زیادی اطرافش جمع شده بودن و بعضی از دخترا گریه میکردن. اما از بین اون سی نفر، فقط دو نفر بودن که بهش واقعا اهمیت میدادن.

سعی کرد کمی تکون بخوره و بلند بشه اما نتونست. فقط حال تکون دادن انگشتاشو داشت.

یونگی وقتی دید کسی سمت جیمین نمیره، صبر نکرد و بین جمعیت گفت:

_ مدام آقای جئونو صدا میزنه، شایدم باید اونو خبر کنیم. بعدشم، چرا به مسئول درمانگاه خبر ندادید؟

هوسوک زودتر از همه از اتاق درمان بیرون رفت تا مسئولو خبر کنه.

جیمین حس میکرد سرش داره میترکه. لباشو باز کرد اما حس گفتن دوتا کلمه هم نداشت. برای همین بدون هیچ حرفی به یونگی که نزدیک تخت ایستاده بود نگاه کرد.

حس میکرد باهاش بازی شده، از خودش خجالت میکشید و مثل بیچاره ها به نظر میرسید. اینکه احساساتش انقدر راحت باعث شدن به این وضع برسه باعث میشد اعصابش به هم بریزه.

میدونست مثل احمقا رفتار کرده، اما همزمان عاقل هم نمیشد. کارای بچگونه و بی تجربگیش همیشه باعث زمین خوردنش میشدن.

برای اولین بار بعد از اینکه اونو شناخت، به خودش لعنت فرستاد. برای اینکه انقدر احمقه، تمام لعنت ها و نفرت های دنیا رو به خودش نسبت داد.

اما خب... اون حتی اگه میخواست هم نمیتونست به مدت طولانی از کسی متنفر بمونه، چه برسه به خودش...!

بالاخره بعد از چند دقیقه، مسئولا و پرستار اتاق درمان، لباسای تمیزی بهش پوشوندن و اونو روی تختی که حالا هیچ ردی از خون روش نبود، خوابونده بودن!

PORN LINK | KookMinWhere stories live. Discover now