Part 17

1.7K 248 43
                                    

+ می کشمت جئون جونگکوک!

جیمین بعد از اینکه اول صبح چشماشو باز کرد، خودشو بین بازوهای قوی جونگکوک و توی آغوش گرمش پیدا کرده بود. این واقعا حس خیلی خوبی داشت و لبخند به لباش میاورد.

اما وقتی سعی کرده بود از جاش بلند بشه، درد غیر قابل توصیفی که توی کمر و لگنش حس کرد، مانع اینکار شده بود.

با حرص دندوناشو روی هم می فشرد. چند دقیقه ای میشد که بالاخره بدون توجه به جونگکوک، ملافه رو دور خودش پیچیده بود و به زورم که شده از تخت بیرون اومده بود.

توی اتاق با ملافه ای که روی زمین کشیده میشد، مثل پنگوئنا راه میرفت و زیر لب غرغر میکرد:

+ گفتیم بزن نگفتیم که بکُش مردک وحشی! نمیتونم درست راه برم.

جونگکوک مثل همیشه خواب عمیقی رو تجربه میکرد برای همین نمیتونست حرفای جیمینو بشنوه.

درد کمر جیمین با هر حرکتی که میکرد بیشتر میشد. باکسر تمیزی رو از بین لباسای پخش شده اش توی اتاق، پیدا کرد و پوشید.

به جونگکوک نگاه کرد... مردش، بدن عضله ای و خوش فرمشو بدون اینکه متوجه باشه، به نمایش گذاشته بود.

جیمین فقط خداروشکر میکرد که جونگکوک دیشب قبل از اینکه مثل جیمین بیهوش بشه، شلوارکشو تنش کرده بود. وگرنه جیمین احتمالا نمیتونست طاقت بیاره و با این وضعی که پایین تنه اش داشت، مطمئنا کار دست خودش میداد.

به زور نیش بازشو جمع کرد و بقیه ی لباساشم به تن کرد. به این فکر کرد که بهتره یه صبحونه ی ساده _ به دور از افتضاحی که قبلا درست کرده بودن _ آماده کنه تا بتونن بعد از اولین شبی که باهم بودن، صبحونه رو کنار هم بخورن!

برای لحظه ای درد کمرشو از یاد برد و به سمت بیرون از اتاق دوید اما هنوز اولین قدمشو به پذیرایی نذاشته بود که دوباره بدتر از قبل کمرش تیر کشید.

فحشی زیر لب داد و با گرفتن مبل و میز و هرچیزی که دم دستش بود، خودشو به آشپزخونه رسوند.

+ وقتی دیک به اون گندگی رو انقد محکم میکوبی همین میشه دیگه!

درحالی که تخم مرغا رو میشکوند و توی ماهیتابه میریخت، غر میزد. اخم غلیظی که چهرشو به شدت کیوت و بامزه کرده بود، بین ابروهاش جا گرفته بود.

تخم مرغارو به حال خودشون رها کرد و بقیه ی وسایل صبحونه رو روی میز چید. سعی داشت از همون اطلاعات کمی هم که توی آشپزی داشت، استفاده کنه و بهترینشو برای جونگکوک انجام بده!

در واقع جیمین غر میزد و از دردی که میکشید عصبی بود اما در کنارش میشد عشق زیادش رو به راحتی فهمید. به این دلیل که جیمین حتی با وجود همون درد، تمام تلاشش رو میکرد تا صبحونه ی خوبی رو قبل از بیدار شدن دوست پسرش آماده کنه...

PORN LINK | KookMinWhere stories live. Discover now