18: His text

990 102 63
                                    

'جنی'

من برهنه روی تخت و ملافه های ضخیم هتل نشسته بودم. بدنم احساس خوبی داشت و قلبم پر بود. لیسا رفت تا به دوشا ضربه بزن چون میدونین، اون عملا بهم التماس کرد که زیر دوش بهش ملحق بشم اما من قبول نکردم چون میدونستم در آخر بازم اونکارو میکنیم و دیگه هیچوقت از اونجا بیرون نمیایم.

من دیگه خالی شده بودم و چیزی جز دوش گرفتن، خوابیدن در تخت و در آغوش گرفتن اون برای خواب نمیخواستم، میخواستم فردا کنارش بیدار بشم. دوست داشتم لیسا اولین نفری باشه که صبح میبینم. میخوام اگه قادر باشم امروز رو بیاد بیارم حتی اون گفت که فراموش میکنم. من ایمان داشتم که میتونم انجامش بدم.

در حالی که گوشیمو از روی میز کناریم برمیداشتم، آهی کشیدم. امروز تمام اعلان هارو کاملا نادیده گرفتم چون خیلی با لیسا سرگرم بودم. ققل گوشیم رو باز و شروع به جستحوی پیامام کردم.

«پیام جدید از جیچو و 3 نفر دیگر»

«جیچو🍗: یوهوو چخبر رفیق کافه چه حالی میکنی؟»

«جیچو🍗: من یه گلوله برفی بزرگ سمت ایرین پرتاب در حالی که اون با صدای بلند میخندید باید قیافشو میدیدی!»

از ته دل به پیام جیسو خندیدم، اون همیشه یه راه برای خندیدن داشت و آیرین بیچاره! جیسو خیلی ترسناکه! اما هومم من میخواستم با لیسا برم کافه؟ ولی بعدش تصادف کردم.

«من: داستان طولانیه کافه نرفتم اما به مراسم کریسمس رفتم!! فوق العاده بود. اونی آیرین باید خیلی ازت عصبانی باشه. نچ تو چی هستی، شش؟»

جواب جیسو رو دیدم و چت بعدی رو باز کردم.

«اونی آیرین: یاح جنی کیم! میدونی دوست صمیمیت گلوله برفی سمتم پرتاب کرده؟ و اون سولگی فقط بهم میخندید نچ! »

بعد از اینکه پیام اونی آیرین رو خوندم خندیدم.

صداش خیلی آزاردهنده به نظر میرسید امیدوارم درس حسابی به جیسو بده. اوه پس سه نفری رفتن بیرون! اما چرا من بهشون ملحق نشدم؟ یعنی دلیلش اینه که من کل روز رو میخواستم با لیسا سپری کنم؟ آیششش بیش از حد زن ذلیلم.

به آیرین جواب دادم و ادامه دادم.

«ساجانگنیم: یادت باشه تو بخاطر شرکت اینجا هستی نه برای ماه عسل با اوپات!»

هان؟ ساجانگنیم در مورد رابطه منو لیسا میدونه؟ به این معنیه که کل شرکت هم میدونن؟ واو نمیدونستم انقدر جسورم تا به همه بفهمونم با یه دختر قرار میذارم.

حدس میزنم عشق باعث میشه کارایی انجام بدی که حتی فکرشم نمیکنی. و این خنده داره که چطوری لیسا رو به عنوان اوپای من صدا زده. منظورم اینه که اون واقعا مثل اوپاهاست! من حتی بهش میگم ددی مشکلش چیه؟

One Day ( jenlisa ){Translated}Where stories live. Discover now