Part 20🥐

5.5K 654 404
                                    


هنوزم حس میکردم دارم خواب میبینم.

همون طور که روی صندلی های عقب نشسته بودیم، سرم رو روی سینه اش گذاشتم.

قلبش کنار گوشم تند میکوبید.

وقتی وارد آپارتمانم شدیم، توی کل راه پله، دستش روی شونه هام بود و مرتبا پشت گردنم رو میبوسید.

با کلید ها ور رفتم و به محض داخل شدن، حس انجام کاری رو داشتم که هرگز نداشتم.

کوبوندمش به در و با این کار، در بسته شد.

خوشبختانه جسیکا این ساعت هیچوقت خونه نبود.

پیرهنش رو بالا زدم.

نگاهش مخلوطی از گرسنگی، شوک و لذت بود.

زبونم، حلقه‌ی روی سینه اش رو لیسید و به پایین رفتن ادامه داد.

هر عضله ای رو می لیسیدم و تا رسیدن به وی های خوشگلش ادامه دادم.

وقتی روی زانو هام نشستم و فهمید که می خوام چیکار کنم، سینه اش با هیجان بالا و پایین شد و نالید:

کوک: لعنتی... واقعا با خواسته‌ی خودت میخوای این کار رو بکنی؟

حتی یه ثانیه دیگه هم صبر نکرد و شلوارش رو در آورد و پرت کرد زمین.

باکسرش رو پایین کشیدم و دیکش رو در آوردم.

چند لحظه طول کشید تا ابعاد ، بلندی، گرما و حلقه ی براق سرش رو هضم کنم.

در باره ی ساک زدن دیکش، مردد بودم، چون وقتی توی هتل بودیم نسبت به این کار ترس داشتم.

دستش رو لای موهام لغزوند و گفت:

کوک: نمی تونی تصور کنی چقدر درباره ی گاییدن اون دهن زیبات خیال بافی کردم. مطمئنی می خوای انجامش بدی؟ ( پ.م: یه موردش جقه توی حمومش )

به جای جواب، زبونم رو بیرون بردم و حلقه و آب حاصل از پریکامش رولیسیدم.

با هر لیس و مالش، خیس تر می شد.

عضله های شکمش منقبض و نفس هاش مقطع شدن.

لعنتی! این عالی و هم زمان آزار دهنده است.

متوقف شدم و در حالی که نگاهش می کردم، لبام رو لیسیدم.

در جواب چشم هاش رو بست. کوک همیشه روی خودش کنترل داشت ولی حالا، به من نیاز داشت و لعنتی!

این من رو تحریک می کرد.

صداهایی که از روی لذت از خودش در می آورد، به شدت سکسی و تحریک کننده بودند و من رو تشویق می کردند تا جلو تر برم.

حس پرشدن دهنم رو توسط دیکش روبه شدت دوست داشتم.

نمی تونستم متوقف بشم و محکم تر ساک زدم.

خیلی خیس بود و اگر به خودم دست می زدم سریعا ارضا میشدم.

دستش رو داخل موهام برد و گفت:

Step Brother Dearest Donde viven las historias. Descúbrelo ahora