•چند ساعتی بود که داشت اطراف پرسه میزد.
فکرش خیلی بهم ریخته بود. گاهی این وجود یخ زده لرزش میگرفت با فکر به عواقب گفتن به مسیح.اگر به او میگفت که باید او را نشان کند، مسیح چطور بخورد میکرد؟
خیلی احتمالات از سر گذرونده بود.
اولین با بهترین واکنش شروع شد.احتمال میداد با مطرح کردن این موضوع مسیح ساکت مکان ترک کند و بعد از منطقی فکر کردن به او جواب مثبت دهد. یا که عصبی میشد و به او چشم غره میرفت و حتی لحنش تند میشد..
شاید هم به یک واقع خشن و فیزیکی ختم میشد.
شاید فقط قبول میکرد ولی اینکه قبول کند اونم راحت در مرحله اول غیر ممکنه بود.در بدترین شرایط او را ترک میکرد یا تا مدت طولانی حتی ممکن بود تا ابد او را نادیده بگیرد. شاید با او مانند یک برده واقعی بر خورد میکرد!
مورد آخر فقط یک توهم واهی بود و تمام..!
ولی شاید..؟ نه! نمیشد!
بنیامین خیلی با خودش کلنجار رفت. تمام شهر با پای پیاده گذرونده بود. واقعا جایی نمانده بود که پرسه نزده باشد چون داشت از قدرتش استفاده میکرد و سریع همانند یک موجود درنده روی سقف و توی کوچه های شهر می خزید.
چشمانش قرمز شده بودند. کنترل خوی درنده اش، شهوت و درگیری های درونیش همه او را سخت خسته کرده بود.
پس در نهایت تشنه شده بود.
بوی خون از همه طرف میآمد ولی وقتی که به خانه نزدیک شد بو شدیدتر شده بود و کنترل خودش سخت تر...در حیاط پشتی خانه پرید ولی متوجه شد چراغ های خانه همگی خاموش اند و در کشویی باز کرد و وارد خانه شد.
به اطراف سرک کشید کسی نبود ولی بوی خون سرسام آور بود.
بی خیال اون بو شد و به اتاقش رفت.
از زیر تخت گالن یخ در آورد و یکی از پاکت های خون باز کرد و سر کشید.از وقتی مسیح وارد زندگیش شده بود. اون بوی شیرین به طرز عجیبی تشنه اش میکرد و اونو به درنده بودن تشویق میکرد.
پس اویی که ماهی یکبار یا دوبار خون مینوشید. حال ماهی چهار تا پنج بار به این پاکت ها احتیاج پیدا میکرد.
میدانست که اگر مسیح گاز بگیرد در جا معتاد طعم و بوی او میشود و این عاقبت خوبی ندارد.
مسیح از او متنفر بود و اگر به او خون نمیداد، بنیامین قطعا میمرد.
چون وقتی نیمه ات پیدا میکنی و تا وقتی زنده است، اگر او را گاز بگیری و یک بار مزه خونش بچشی بدنت خون های دیگر موجودات یا حتی انسان های دیگر پس میزند و دائم گرسنه میمانی ولی در عوض یک گاز کوچک حتی یک قطره خون آن فرد میتواند تا چهار ماه سیر نگهت دارد.
VOUS LISEZ
Silence
Vampire•Gener: Fantasy,Romance,BDSM🔞 •Writer: Silver4064 ~Summary: خون آشامی که مقدر شده است در راستای تعهدات هم نوعان و هم کنیه های خویش رفتار کند برعکس همسانان خود نه خون انسان میخورد و نه علاقه ای بر تسلط پیدا کردن بر روی انسان ها دارد. در این بین معج...