-part42-

14.8K 2K 1K
                                    


(اخر پارت رو حتما بخونید❤️)

روبه‌روی آینه ایستاد و خیره به چهره بی‌حالش شیر آب رو باز کرد و قبل از اینکه صورتش رو بشوره با زنگ‌ موبایلش گوشی رو از جیب شلوارش بیرون کشید و لمس سبز رنگ رو کشید و با شنیدن صدای شی‌وو چشم‌هاش رو روی هم فشار داد و قبل از اینکه تماس رو قطع کنه با شنیدن جمله‌اش دستش رو به دیوار تکیه داد و‌ با نفس‌های سنگینی به حرفش گوش داد:

-از هدیه‌ام خوشت اومد تهیونگ؟! 

***

با صدای جونگکوک شیر آب رو بست و نیم نگاهی به چهره رنگ پریده‌اش انداخت و با نفس عمیقی همونجور که در سرویس رو باز می‌کرد بیرون رفت و خیره به نگاه منتظرش با قدم‌های کوتاهی سمتش قدم برداشت: 

- بهتری؟! 

تهیونگ سری به نشونه مثبت تکون داد و شونه به شونه جونگکوک از خونه بیرون رفت. نمی‌خواست به هیچ چیزی فکر کنه و اجازه بده حرف‌های اون پسر ذهنش رو از چیزی که هست درگیرتر کنه. با حس سوزش شدید معده‌اش دستش رو روی نقطه دردناک بدنش گذاشت و همزمان با رسیدن به آسانسور چشم‌هاش رو بست و سرش رو به دیواره اون قوطی آهنی تکیه داد. درک درستی از شرایط پیش اومده نداشت و ذهنش بیشتر از هر زمانی خالی بود. حتی تاثیرات حرف‌های اون پسر هم هر لحظه کمرنگ‌تر میشد و‌ تنها یک نگرانی تو اعماق قلبش باقی مونده بود و بهش هشدار میداد هر چه سریعتر راهی برای خلاص شدن از این وضعیت پیدا کنه.

نگاهش رو با تردید بالا کشوند و به نیم رخ جونگکوک که با یک قدم فاصله جلوتر ازش ایستاده بود دوخت و با بی حسی عجیبی که حالا بهش عادت کرده بود قبل از اینکه جمله‌اش رو به زبون بیاره با باز شدن در و نگاهی که سمتش چرخید تا به بیرون هدایتش کنه، از تصمیمش منصرف شد و هم‌قدم باهاش از در ورودی شیشه‌ای آپارتمان بیرون رفت‌.

دستش رو پشت کمر تهیونگ گذاشت و بعد از سوار کردنش سمت دیگه ماشین رفت و همزمان با لمس دستگیره در با دیدن جیمین که با فاصله ازشون ایستاده بود اخم کمرنگی کرد و با کنجکاوی سمت پسر قدم برداشت و روبه‌روش ایستاد. چشم‌هاش قرمز بودند و مشخص بود مدت طولانی اشک ریخته و خیسی سرشونه‌های کت قهوه‌ای رنگش نشون میداد مدت زمان زیادی رو منتظرشون ایستاده و براش عجیب بود چرا با دیدن تهیونگ سمتشون نرفته بود.

-اینجا چیکار میکنی جیمین؟ حالت بهتره؟

جیمین نیم‌نگاهی به ماشین جونگکوک انداخت و با صدای آرومی جواب داد:

-باید بهت درباره شخصی که دیدم بگم جونگکوک... کسی که به دیدن شی وو رفته بود و اگه مراقب نباشیم به تهیونگ آسیب میزنه. 

جونگکوک با اخم غلیظی قدمی جلوتر رفت و متقابلا با صدای آرومی لب زد: 

- منظورت چیه؟!

 💍⃤ REPLᴀCE💍⃤      Where stories live. Discover now