-part43-

14.9K 1.7K 750
                                    

با کوبیده شدن در اتاق هتل تهیونگ رو به داخل هول داد و با بستن در با پاش، دوباره بوسه‌اشون رو از سر گرفت و‌ سمت تخت رفت و با در آوردن بافت خردلی رنگ تهیونگ روی تخت خوابوندش و‌ روش خیمه زد. فشار دستش رو روی مچ دست‌های تهیونگ که دو‌ طرف تنش قفل کرده بود بیشتر کرد و‌ بعد از بوسه آرومی که روی لبش زد زبونش رو‌ تا لاله گوش تهیونگ کشید و با حرکات پسر کوچیکتر زیر تنش لبخندی زد و لاله گوشش رو بین دندون‌هاش گرفت و با گاز نسبتا محکمی که ازش گرفت با بی قراری تهیونگ دو‌تا مچ دست‌هاش رو‌ بالای سرش قفل کرد و با بوسه‌های ریزی لب‌هاش رو تا روی سینه‌های پسر رسوند و شروع به بوسیدنش کرد. 

تهیونگ پاهاش رو دور کمر جونگکوک که انگار هیچ عجله‌ای برای سریع پیش بردن حرکاتش نداشت حلقه کرد و با صدای آرومی لب زد: 

- جونگکوک... 

با نگرفتن جوابی از طرفش به دست‌هاش که اسیر انگشت‌های کشیده جونگکوک بودند تکونی داد و قبل از اینکه دوباره صداش کنه با آزاد شدن دست‌هاش از دو طرف سر پسر گرفت و با بالا کشیدنش شروع به بوسیدنش کرد و در همون حال دست‌هاش رو به دکمه‌های بلوز مشکیش رسوند و با در آوردن بلوزش دست‌هاش رو روی تن برهنه‌اش کشید و انگشت‌هاش رو‌ روی کمربند شلوارش نگه داشت و با آزاد شدن لب‌هاش با نفس‌های عمیقی به جونگکوک که ازش فاصله گرفت و مشغول در آوردن شلوارش بود نگاه کرد‌ و با آخرین تیکه از لباسش که کنار باقی لباس‌هاش روی زمین افتاد پاهاش رو بهم نزدیک کرد و به بالا تنه جونگکوک خیره شد و قوسی به کمرش داد. 

جونگکوک ابرویی از حالت‌های تهیونگ بالا انداخت و پاهاش رو از هم باز کرد و همون جور که بینشون می‌ایستاد، کاملا روش خم شد و لب‌هاش رو به گردنش رسوند و شروع به گذاشتن رد ارغوانی و دردناکی روی پوست گندمی پسر کرد و یکی از دست‌هاش رو نوازش‌وار روی عضوش کشید و دستش رو در طول عضو سخت شده تهیونگ حرکت داد. 

صدای ناله‌های تهیونگ تمام اتاق رو پر کرده بود و از اینکه پسر کوچیک‌تر تلاشی برای کنترلشون نمی‌کرد، به شدت راضی بود و با هر بار شنیدن اسمش که به سختی از بین لب‌های متفاوت و خواستنی‌اش بیان میشد با لذت چشم‌هاش رو‌ می‌بست و حرکت دست‌هاش رو تندتر می‌کرد. 

انگشت‌هاش رو از دور عضو پسر باز کرد و با شنیدن ناله اعتراض‌آمیز و اخمی که بین ابروهاش نشسته بود و از حرکاتش ناراضی بود دستش رو دور شکم تختش حلقه کرد و تو یه حرکت برش گردوند و همونجور که ورودی تهیونگ رو با انگشت‌هاش که از پریکامش خیس بود آماده می‌کرد اسپنک نسبتا محکمی به رونش زد و با لحن دستوری زمزمه کرد: 

- رو زانوهات وایستا. 

گفت و با دست دیگه‌اش کمرش رو به پایین خم کرد و سرش رو روی تشک سفید رنگ فشار آرومی داد و دو تا دست‌های تهیونگ رو گرفت و پشت کمرش گذاشت: 

 💍⃤ REPLᴀCE💍⃤      Where stories live. Discover now