پارت سیزدهم

272 76 0
                                    

سلام به خواننده های عزیزم من بازگشتم و با ادامه فیک در خدمتتونم...
راستش فالورارو دیدم پشمام ریخت لطف کنید فالو کنید ووت هم بدین تا آپ منظمی داشته باشم(چه تهدیدی کردم :/ )
----------------------------
از ماشین کای پیاده شدم و پس از خدافظی با سرعت از من دور شد.
رمزو زدم و آروم وارد خونه شدم...خدارو شکر کابوسم خونه نبود.با دیدن آجوما،گل از گلم شکفت پس داد زدم
+سلامممممم آجوماااااااا

بیچاره آجوما چاقو از دستش افتاد و دستشو رو قلبش گذاشت
^وای پسر ترسیدم چخبرته نمیگی این پیر زن سکته میکنه میوفته رو دستت؟

بکهیون خنده ای کرد و یکی از توت فرنگی های برش زده هارو در دهانش گذاشت
+آجوما شما مثل مادرمی اگه کاری میکنم ناراحت نشو...راستش من الان فقط تورو دارم یکم باهاش حرف بزنم

آجوما تلخ خنده ای کرد.حق با بکهیون بود... خانواده پارک ورود خانواده بیون رو به خونشون ممنوع کرده بودن و این پسر واقعا از لحاظ روحی آسیب بدیده بود
------------

وارد اتاقم شدم و لباسامو عوض کردم.پمادی که سر راه گرفتم رو به زخمام زدم.گز گز میکرد و درد داشت ولی راهی نداشتم مگه چیزی بیشتر از یه گروگان اینجام.
روی تخت دراز کشیدم و به سرنوشتم فکر کردم... چقدر زود همه اتفاقات دست در دست هم گذاشتن و ادامه دادن تا منو به اینجا برسونن.
آهی کشیدم و از جام بلند شدم.باید روی درسام تمرکز میکردم.پس شروع میکنم..

_____________________

_خب که چی؟

سوهو چشماشو عصبی بست و نفسشو به تندی بیرون داد

$ببین چان دیگه داری دیوونم میکنی.یک کلام فقط یکبار دیگه دستت رو اون پسر بلند شه دمار از روزگارت در میارم

چان دستشو روی میز کوبید و از جاش بلند شد
_اونوقت شما تو خونه من کشیک میدی؟از کجا میدونی من بهش دست زدم؟
سوهو روبروی چان قرار گرفت و با لحن آروم اما ترسناکی ادامه داد
$صدای داد و فریادش کل ساختمانو گرفته بود.به حدی جیگر سوز بود که پدر خواست بیاد جلوتو بگیره ولی بعد که صدا قطع شد پشیمون شد

پوزخندی زد و ادامه داد
$بیچاره فک کرد کشتیش ولی بعد که از خونه بیرون رفتی مطمئن شدیم یه غلطی کردی

_ببین هیونگ من میدونم دفاع کردنای تو از اون پسر فقط بخاطر کریسه دیگه چرا سختش میکنی برای خودت؟
$کریس‌عشقمه و برادرش برادرم این قضیه به تو ربطی نداره دست پیش میگیری که پس نیوفتی؟

_درسته زندگی هرکس به خودش مربوطه ولی ییشینگ هیونگ تاوان عشق تو و کریسو داد

سوهو از خشم قرمز‌شده بود.همه حرف های چانیول مثل پتک تو سرش کوبیده میشد.به سمت در رفت اما قبل باز کردن در با لحن عجیبی به چان گفت
_یادت نره چی گفتم
از اتاق خارج شد درو بهم کوبید و چانیول پلکشو رو هم فشار داد.مغذش کشش ویزیت بیمار نداشت
واقعا حرفای سوهو درست بود اون پسر چه گناهی کرده بود که باید تاوان عموشو میداد ولی باز ندایی درونش زمزمه شد که "خانواده بیون مقصر مرگ برادرتن"
با صدای ویبره گوشی به خودش اومد

Enough bloodTahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon