یک شخص که در انواع سبکهای نقاشی تبحر دارد و خود استاد نقاشی در یکی از بهترین دانشکدههای هنر انگلستان است، در کارگاه آموزش نقاشی به مبتدیان، شرکت میکند.
تصور کرد که چنین خبری در روزنامه چاپ شود، قطعا همه به سلامت روان او شک میکردند.هرچند که اهمیتی نداشت، او فقط میخواست کنار جیمین باشد!
او چندین سالِ پیش، از پیدا کردن این پسر قطع امید کرده بود و حالا نه در کشور خود، بلکه در کشوری غریب او را یافته بود.
به یاد آورد زمانی که برای اولین بار متوجه شد، جز خودش کودک دیگری در یکی از اتاقهای عمارت پدر خواندهاش، جانگ سئو جون، زندگی میکند.
جیمین بسیاری از اولینهای زندگی اش را همراه با او تجربه کرد. آن پسر تا هشت سالگی جهان بیرون از اتاقش را، تنها از پشت پنجرهٔ کوچک آن دیده بود.
و بعد از سالها، همراه با اولین دوستش، توانست پا به روی چمنهای سبز حیاط عمارت بگذارد، میان یاسمنهای سفید قدم بزند، آنها را لمس کند و ببوید، زیر قطرات باران بهاری خیس شود و بخندد.
هرچند که هر دو در نهایت توسط پدرخواندهاش به شدت تحقیر و تنبیه شده بودند؛ اما به نظر او، لبخند پسر بینام، ارزش تمام آن مجازات ها را داشت!
ESTÁS LEYENDO
His eyes_kookmin
Historia Corta"کامل شده" پارک جیمین، نقاشی که آوازه مهارت فراوانش در لندن پیچیده است، در نقاشی جدیدش مکانی را طراحی میکند که به چشم های آن مرد غریبه بسیار آشنا به نظر می آید! کاپل: کوکمین ژانر: روزمره، معمایی، عاشقانه نوع: داستان کوتاه نکته: پارت ها کوتاه هستن