Part (5)

4.4K 620 114
                                    


(Taepov )

بعد از اینکه زنگ ورزش خورد دیگه کل روز من و جی کی هیچ مکالمه ای نداشتیم و من کل زنگ شیمی رو داشتم از استرس و عصبانیت عذاب می کشیدم

زنگ اخر خورد و من و جیمین داشتیم به سمت حیاط مدرسه می رفتیم

+جیمین امروز سرت خلوت

£اره برای چی می پرسی ؟؟؟؟؟

+ میشه بیای خونه من و مبحث ریاضی که امروز
استاد لی گفت رو یاد بدی من هیچی ازش نفهمیدم
•~•

£ اوکی ته بهت یاد میدم ولی قبلش بزار به مامانم پیام بدم تا نگران نشه

+ ممنونم جیمین من اگه طور نداشتم چی کار باید می کردم ^~^

همین جوری داشتم حرف میزدم که یه ماشین با صدای خیلی بدی دور زد و به سمت در وردی رفت و با سرعت زیادی از مدرسه زد بیرون
بعد از این که صدای جیغ دخترا ها رو شنیدم فهمیدم اون ماشین شوگا و جی کی بود
زیر لب پیش خودم گفتم :
+باروم نمیشه هنوز همچین ادم های پیدا میشن که فقط بخاطر اینکه پز ماشین شون رو بدن مثل خرررررر رانندگی میکنن

£ ته

+ بله

£ حله بریم پیام دادم مامانم و گفتم میریم خونه تو

+ چقدر خوب که مامانت گذاشت بیای. میدونی اخه چون منو نمی شناسه فکر نمی کردم قبول کنه تا دیر وقت پیش من باشی •~•

£ اولا که ما بزرگ شدیم ته این حرفت خیلی مزخرف بود
بعدشم مامانم طور می شناسه چون همون روز که دوست شدیم. کلی درباره تو بهش گفتم و تازه مامانم خیلی دوست داره تو رو ببینه

+ اها
بیا بریم سوار تاکسی شیم خونه من زیاد دور نیست کلا با مدرسه نیم ساعت فاصله داره

£ اوکی بریم

~~~~~~~~~~~
( ساعت 7خونه تهیونگ )

بعد از این که جیمین و تهیونگ ناهار خوردن از ساعت 2تا7داشتن ریاضی می خوندن و البته این وسط شیطونی هایی هم کردن

ساعت7 شب بود و دوتا شون خسته بودن

£ هی ته من دیگه نمی تونم دارم از گشنگی میمیرم دیگه ریاضی بسته. بیا یه چیزی بخوریمممممم

+باشه جیمین منم گشنمه
چی بخوریم ؟؟؟

£رامیون داری بخوریممم ؟؟؟؟؟؟

+ نه ندارم
الان میرم بیرون میخرم میارم
برای خودم جاجانگمیون میخرم و برای تو رامیون

£ باشه ته مراقب باش هوا تاریکه
تا تو بری منم برگه و کتاب های که اینجا. ریختیم رو جمع می کنم

رفتم تو اتاقم و لباس گشادی که بخاطر حضور جیمین مجبور شدم بپوشم رو با هودی بزرگی عوض کردم و یه شلوار مشکی پوشیدم و بعد از برداشتن کارتم از خونه زدم بیرون

🍭Little Candy🍭Onde histórias criam vida. Descubra agora