🍭Little Candy🍭

part(21)

کاور🤤

گایز یه سوپرایز داریم لطفا همه حرف های اخر پارت رو بخونید و اینکه کسی فیلتر شکن خوب می شناسه معرفی کنه من به شدت نیاز دارم ^~^

لطفا اول اون ستاره پایین رو بزنید 🌟⭐
~♡~~~~~~~♡~~~~~~~♡
(مدرسه )

خمیازه ای کشید و وارد کافه تریا شد نگاهی به ساعت اش انداخت هنوز هفت و نیم بود
پس چند دقیقه ای وقت داشت تا استراحت کنه.....
کافه تریا خلوت بود و فقط چند تا از دانش آموز ها اونجا بودن
سمت اولین میز خالی که دید رفت و خودشو رو صندلی پرت کرد
امروز به طرز فاکی زود از خواب بلند شده بود و بعد از ریختن تحقیق شیمی تو یه فلش یک راست به مدرسه اومد بود

گوشیش رو از تو جیبش در آورد و سریع به جیمین پیام داد







‌ بعد از تموم شد مکالمه چرتش با جیمین گوشیش رو روی میز پرت کرد و سرش روی میز گذاشت
فکرش در گیر شرط بود
و مدائم به یک کلمه فکر می کرد
"تنبیه"
یعنی کی بودقرار تنبیهش رو انتخاب کنه ؟
لیسا؟نامجون ؟ یونگی یا شایدم هم .....
جونگ کوک ....
اسمی که این چند وقت مدائم تو ذهنش پرسه میزد
پلک هاش رو روی هم گذاشت و با تصویر جونگ کوک جلوی چشمش لبخند کوچیکی زد
برای خودش هم عجیب بود....
بحث هاشون
حرف هاشون
رابطه اش با جونگ کوک
واقعا احساساتش نسبت به اون پسر چی بود؟
خشم !!! نفرت!!!
یا ترس .....
چرا تا حالا بهش فکر نکرد بود ؟
لیسی به لبش زد
وبا شنیدن صدای صندلی از فکر بیرون اومد و سرش رو بالا آورد و نگاهی به جیمین ،هوسوک کرد

هوسوک با دیدن چشم های باز تهیونگ چشمکی زد وباخنده گفت :&واو پسر ببین کی اینجاست تهیونگ خان بزرگ...
ببینم آفتاب از کدوم طرف در اومده که جناب عالی زود تر از همه اینجای!!!!!

تهیونگ قهقه ای زد و باصدای بلند گفت : یااااا هوسوک اینجوری ها ام نیست...من تنبل نیستم. فقط ساعت مدرسه یکم با من اوکی نیست

جیمین و هوسوک هردو با صدای بلندی خندیدن،
&: بله بله..درست میگی

تهیونگ با غرور سری تکون داد و با تعجب گفت:+ چرا اینقدر بی صدا اومدین ؟اصلا متوجه تون نشدم ؟

جیمین با گونه و دماغی سرخ شده از سرما لبخندی زد و گفت:£ فکر کردیم خوابیدی برای همین بی سرو صدا اومدیم

تهیونگ دستی به موهاش کشید گفت: +اوه.... راستی شماها باهم اومدین ؟؟؟؟

جیمین سرش رو به چپ و راست تکون داد و گفت :£ نه من همین چند دقیقه پیش هوسوک تو حیاط دیدم

+اهان

هوسوک نگاهی به اطراف کردوگفت: &بقیه هنوز
نیومدن؟؟؟