part (29)

2K 340 67
                                    

لطفا اول اون ستاره پایین بزنید 🌟🌟🌟

کلاس تقریبا پرشده بود و هرکی به یه نحوی مشغول بود تا استاد بیاد

جیمین با یونگی مشغول حرف زدن بودن و جونگ کوک هم توی رختکن داشت لباس عوض میکرد
وتهیونگ هم سریع تر از همه اون ها لباس هاشو پوشیده بود و توی سالن ایستاد بود

جونگ کوک از رختکن خارج شدو دستی به لباس کشید وبه سمت تهیونگ اومد با کلافگی گفت_: هوف بلخر تنم شد اه،رسما پار شدم سرش

تهیونگ نگاهی به تیپ و قیافه کلافه جونگ کوک انداخت پوقی زد و گفت+:خسته نباشی .. خوشحالم که بلخر تونستی فتحش کنی

جونگ کوک با بی حواسی سری تکون داد و گفت _: اره من نمیدونم کدوم ادم فاکی ....
حرفشو خورد و با درک حرف تهیونگ نگاهشو به چشمای اون دوخت و زبونشو داخل لپش چرخوندو ابروی بالا انداخت گفت _:الان داری منو دست میندازی توله!؟

تهیونگ ضربان قلبش اوج گرفت.

و با تعجب نگاهشو تو مردک های چشم جونگ کوک چرخوند
اون لعنتی خوب بلد بود چیکار کنه .....

نفس عمیقی کشید وموهاشو پشت گوشش انداخت و خواست چیزی بگه که سر صدای بقیه بلند شد

مربی با انرژی زیادی وارد سالن ورزش شد وهمه دانشجو به سمتش رفتند و دورش حلقه شدند

مربی لبخند زیبای زدو با صدای بلندی شروع به صحبت کرد :"سلام به همگی امیدوارم همتون امتحانا تونو خوب داد باشین و یه خسته نباشید ویژه از طرف اقای مدیر براتون دارم... قرار شمارو به مدت ۵ روز به اردو تفریحی توی جزیره نامیسئوم ببریم .....

همه دانشجوها با خوشحالی جیغ و سوتی کشیدن و مربی با صدای بلند تری ادامه داد: پس لطفا همگی وسایلتون رو مثل لباس گرم، لوازم شخصی و چیزای که فکر میکنید نیاز رو اماده کنید...خب کسی سوالی داره؟؟

جویی سری تکون داد و با صدای بلندی گفت : کی قرار حرکت کنیم ؟

مربی لبخندی زد و گفت : فکر کنم اخر هفته ولی امکان داره زودتر هم حرکت کنیم

همه دوباره از خوشحالی سوت و جیغی کشیدن تقریبا کل سالن بخاطر جیغ و فریاد های بچه ها رو هوا رفت

تهیونگ هم جیغ خفه کشید و با ذوق به سمت جونگ کوک و بقیه برگشت تا باهم صحبت کنن که صدای سوت بلند مربی توی سالن پیچید
"بچه میدونم که الان خیلی خوشحالید ولی از تون می خوام حرف ها وبرنامه ریزی هاتونو بزارید برای زنگ تفریح و الان به کلاس مون برسیم ... پس لطفا تا اخر کلاس دیگه چیزی در این باره نشنوم "

♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡

با خوردن زنگ تفریح جیمین و یونگی و تهیونگ و جونگ کوک از سالن خارج شوند و به سمت کافه تریا رفتن .

🍭Little Candy🍭Donde viven las historias. Descúbrelo ahora