یه صحبت کوتاه با شما

2.2K 315 131
                                    

ته اتوبوس، آن صندلی آخر، کنار شیشه بهترین جای دنیاست برای آنکه مچاله شوی در خودت و سرت را بچسبانی به شیشه و زل بزنی به یک جای دور...
و گاهی چشمهایت خیس شود و یادت برود مقصد کجاست...
و دلت بخواهد که دنیا به اندازه ی همین گوشه اتوبوس کوچک شود... و دنج و تنها...
اما همیشه که اینگونه نمی‌ماند... می‌ماند؟

[ نوشته از پریسا زابلی پور، با کمی تغییر توسط خودم ]
.
.
.
.
.
سلام

امیدوارم حالتون خوب باشه :))

این اولین باریه که یه فنفیک مینویسم و اصلا و به هیچ وجه خودم رو یک نویسنده نمیدونم! من هم مثل بقیه، داستانی که توی ذهنم شکل گرفته رو اینجا مینویسم...

این یه داستان پر از هیجان نیست‌‌... جنایی و معمایی هم نیست... تخیلی و علمی هم نیست... این یه داستان آرومه... یه عاشقانه‌ی آروم.. این رو از همین الان میگم :)

اگه نظر و یا انتقادی داشتید، ممنون میشم که بهم بگید تا اگه در توانم باشه، نوشته ام رو اصلاح کنم...

تریلر این فنفیک رو میتونید از کاور پارت ۱۲ این بوک ببینید :)

ممنونم از نگاهتون :)

Bus [L.S]Where stories live. Discover now