جونگکوک میتونست قسم بخوره ضربان قلبش 100 برابر ضربان عادیه. طوری که امکان داره قلبش بترکه و همون جا بمیره. هیچ ایده ای برای بهتر کردن وضع نداشت، پس نفس عمیق و لرزونی کشید و قفسه سینش رو فشار داد.
نمیدونست میتونه نقشه اش رو عملی کنه و فکر کردن بهش حالش رو خراب تر میکرد.
با شنیدن صدای پا دستی روی لباسش کشید و گلو صاف کرد. چک کرد خمیر دندون روی لبش نمونده باشه و با باز شدن در لبخند زد. شک نداشت مضحک ترین لبخندی بود که به عمرش زده. حتی یادش نمیومد چرا مسواک زده!؟
تهیونگ با شیطنت به چشم های جونگکوک خیره شد و و ابرو بالا انداخت:
-چیزی شده بیبی؟جونگکوک باید این کار رو انجام میداد. بدون اینکه به تهیونگ فرصت بده تنش رو کشید و روی تخت انداخت. مطمئن بود گونه هاش مثل هلو صورتی شده، میتونست گرماش رو حس کنه. ولی نباید تسلیم میشد!! نمیخواست به چیزی که تنشه و در حال نمایش تک تک اعضای خصوصیشه فکر کنه. فقط باید رو هدفش تمرکز میکرد، البته اگر خجالت لعنتی ولش می کرد.
-بیبی
با صدای لرزون و به زور سعی کرد جلوی حرف زدن کیم رو بگیره. می ترسید همه چیز خراب شه و یه خاطره ی بد تو ذهنش بمونه.
-لطفا هیچی نگو.. فقط..-الان داری منو دعوت به سکس میکنی؟
جونگکوک با شنیدن اون کلمه ای که ازش خجالت میکشید سر تکون داد و به پیرهن تهیونگ خیره شد. تهیونگ انگشتش رو روی رون جونگکوک حرکت داد و نفس عمیقی کشید. میتونست لرزیدن بچه خرگوش رو به روشو به وضوح حس کنه. با لحن همیشگی خودش گفت :
- میدونی خیلی دوست دارم؟جونگکوک سر تکون داد و باعث شد لبخند تهیونگ عمیق تر شه. چشم های مظلوم جونگکوک قلب رییس مافیا رو هدف گرفته بود.
-میدونی اگه عاشق کسی باشی سکس اهمیتی نداره؟ مشخصه که من تو رو به خاطر هوسم نمیخوام..جونگکوک خجالت زده پاهاش رو تکون و لب هاش رو روی هم فشار داد. نمیدونست چطوری شروع کنه و ترجیح میداد این وظیفه رو به تهیونگ بسپره. اصلا هم اهمیتی به سخنرانی های ددیش نمیداد. مغزش فقط و فقط یه کلمه رو تکرار میکرد، سکس!
تهیونگ که سکوت جونگکوک رو دید پوزخند زد و بوسه ای روی لب خرگوشش گذاشت. معلوم بود طبق معمول تو دنیای خودشه و نظر تهیونگ براش کوچیک ترین اهمیتی نداشته.
جونگکوک بدنش رو تکون داد تا راحت باشه. طولی نکشید که بوسه شون تبدیل به یه بوسه پرحرارت شد. جونگکوک دهنش رو باز کرد و اجازه داد ددیش کاملا کنترل رو به دست بگیره. زبونش رو بمکه و دهنش رو فتح کنه. حسی که هیچوقت تجربه اش نکرده بود.
بکهیون میگفت بوسه فرانسوی مزه آب دهن میده و مسخره است. خوشحال بود که به نظر احمقانه اش اعتماد نکرده .
-ددی.. لطفا
ESTÁS LEYENDO
Soft Spot | Vkook & Namjin
Fanficصورت جونگکوک رو بین دست های لرزونش گرفت. -بگو دوسم داری -دوست دارم - قول بده جونگکوک... بهم بگو تا تهش مال منی -تا تهش مال توام کیم تهیونگ. هیچکس و هیچ چیز نمیتونه بین مون جدایی بندازه. نفس داغ تهیونگ حواس جونگکوکو پرت میکرد. -حتی اگه یه پسر جوو...