«جونمیون»
اون شب جونگ این به دورهمی مون نیومد. فکر کردم به خاطر حرف هایی که صبح زده بودم ازم دلخور شده اما مینسوک بهم گفت که به دلیل مشغله نتونسته بیاد. گرچه اگر هم به خاطر حرف هام ناراحت شده بود زیاد برام اهمتی نداشت. حساب دوستی مون جدا بود و حساب نظرات شخصی مون نسبت به امپراطور و خاندان سلطنتی هم جدا! شاید اون به واسطه ی پدرش حامی خاندان سلطنتی محسوب میشد ولی این دلیل نمیشد که اطرافیانش هم الزاما همین حس رو نسبت به اون امپراطور بی عرضه و خودخواه داشته باشن. ولی با این وجود ته دلم نمیخواست که سر همچین چیزای پیش پا افتاده ای دوستیم با جونگ این بهم بخوره. واسه ی همین تصمیم گرفتم که در اولین فرصت پیشش برم و مطمئن بشم که دلخوری ای بینمون نباشه و اگر هم مشکلی باشه یه جوری رفع و رجوعش کنم. اما نیازی نبود که دنبال فرصتی باشم تا با جونگ این ملاقات کنم چون فردای اون روز زمانی که داشتم لباس های بانوان آشپزخونه ی سلطنتی رو میشستم خودش اومد سراغم!
-جیون؟
با تعجب به سمت صدا برگشتم و جونگ این رو دیدم که با همون لبخند همیشگیش نگاهم میکرد انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده باشه. با گیجی گفتم:
-چیزی شده؟
جونگ این مکثی کرد و بعد گفت:
-باید دنبالم بیای
به کوه لباس های شسته نشده ی کنارم نگاهی کردم و گفتم:
-میشه صبر کنی تا کارم تموم بشه؟ باید اینا رو تموم کنم وگرنه...
جونگ این وسط حرفم پرید و با لحن آرومی گفت:
-جیون این یه خواهش نیست...یه دستوره!
چند لحظه چیزی که گفته بود رو توی ذهنم حلاجی کردم و بعد با تعجب پرسیدم:
-یه دستوره؟؟؟ از طرف کی؟؟؟
جونگ این لبخند زد و جواب داد:
-وقتی دنبالم بیای خودت متوجه میشی
-ولی آخه...این لباسا...
-نگران نباش پیغام فرستادم تا جین ری بیاد به جات انجامش بده. تو فقط دنبالم بیا...
دهنم رو باز کردم تا باهاش مخالفت کنم که یهو سر و کله ی جین ری پیدا شد و با خوشحالی گفت:
-جین ری اینجاست! چیکار باید بکنم؟
جونگ این لبخند مهربونی به جین ری زد و گفت:
-میتونی به جای جیون این لباسا رو بشوری؟ اون الان باید همراه من به جایی بیاد
جین ری نگاهش بین من و جونگ این چرخید و بعد لبخند مهربونی زد که باعث شد چشماش حالت هلالی شکل بگیرن و گفت:
-حتما! با خیال راحت به کارتون برسین
جونگ این از جین ری تشکر کرد و بعد منتظر به من نگاه کرد تا دنبالش برم. با نگرانی بدون هیچ حرفی دنبال جونگ این میرفتم و توی راه به انواع تئوری ها درباره ی جایی که گفته بود خودم متوجهش میشم فکر میکردم. این تئوری ها شامل بهترین و بدترین حالتی میشدن که ممکن بود اتفاق بیفتن. بهترین حالت این بود که بهم بگه بابت دیروز دلخوری ای ازم نداره و بدترین حالت هم...واقعا بد بود! ممکن بود منو به جرم زدن حرف های تحریک آمیز نسبت به امپراطور تحویل دادگستری بده یا متوجه پسر بودنم شده باشه و میخوان به جرم جاسوسی برای کشور هان اعدامم کن و یا حتی بدتر از همه جونگ این من رو به یه جای خلوت ببره و بهم اعتراف کنه که مدت ها عاشقم بوده و حالا ازم توقع داشته باشه که...
![](https://img.wattpad.com/cover/234486612-288-k697746.jpg)
YOU ARE READING
The Princess's Maid/ندیمه دختر امپراطور
Historical Fictionزمانی که کیم جونمیون به همراه دوستای صمیمیش بیون بکهیون و اوه سهون برای بازدید از "موزه ی ملی مردم شناسی" میره اتفاق عجیبی میفته و اونها به قرن ها قبل و زمان امپراطوری گوریو منتقل میشن. وقتی متوجه میشن که چه اتفاقی براشون افتاده مجبورن برای بازگشت ب...