سلام به همگی:) امیدوارم حالتون خوب باشه:) الان ساعت پنج و پنجاه و هفت دقیقه ی صبح هست و من بالاخره بعد از تلاش های زیاد تونستم روی واتپد رو کم کنم و این پارت رو براتون آپ کنم. امیدوارم از خوندنش لذت ببرین و خودم برای پارت بعدی خیلی هیجان زده هستم:)
«سوهو»
بانو یورا طبق قراری که با یول گذاشته بود از همون روز آموزشِ من رو شروع کرد. قبل از اون تصورم از آموزش هایی که گفته بود در این حد بودن که یه سری کارهای معمولی و پیش پا افتاده مثل پوشیدن هانبوک یا رفتارهای زنانه رو باهم تمرین میکنیم ولی زمانی که آموزش هام شروع شدن تازه کم کم متوجه شدم قراره توی چه راه پر فراز و نشیبی قدم بذارم! آموزش های من به دو بخش پایه و تعالیم مربوط به رفتارهای زنانه تقسیم میشدن. آموزش های پایه شامل نحوه ی صحیحِ صحبت کردن با ادبیات درباری(بانو یورا معتقد بود طرز صحبت کردن من برای بانوی قصر شدن بسیار بی ادبانه ست و باید درست صحبت کردن رو یاد بگیرم)، طریقه ی صحیح چای ریختن و سِرو آن، طریقه ی درست ادای احترام به مقامات بالای دربار علل الخصوص امپراطور، نحوه ی صحیح آداب معاشرت با افراد قصر با توجه به درجه ی اجتماعی شون، طریقه ی صحیح سِرو غذای امپراطور و... میشدن. و بخش تعالیم مربوط به رفتارهای زنانه شامل پوشیدن هانبوک و بستن موها، آرایش کردن به سبک بانوان دربار، نحوه ی راه رفتن و رفتار کردن مانند یک دختر و از همه مهمتر نازک و زیر کردن صدام موقع صحبت کردن تا کسی متوجه پسر بودنم نشه! بانو یورا برای تک تک این آموزش ها به شدت سختگیر بود و کافی بود که یک اشتباه کوچیک کنم تا با ترکه ی خیس از خجالتم در بیاد. روزهای اول به قدری ازش کتک خورده بودم که تقریبا هیچ جای سالمی پشت پاهام نمونده بود و از شدت کتک ها زخمی و دردناک شده بودن اما بعد از مدتی توی کارهایی که بهم آموزش داده بود جوری راه افتادم که انگار برای یک بانوی دربار شدن به دنیا اومده باشم! دخترهایی که اونجا کار میکردن از هویت پسرونه ام و اینکه یه سری آموزش ها رو ببینم اطلاع داشتن ولی دقیقا نمیدونستن که من به چه هدفی دارم اون آموزش ها رو میبینم و خوشبختانه به خاطر قوانینی که بانو یورا اونجا وضع کرده بود کسی از اون ها هم در اینباره کنجکاوی نمیکرد و همه شون جوری رفتار میکردن که انگار من رو سالها میشناختن و عضوی از خانواده شون حساب میشدم. تنها کسی که میدونست بین من و بانو یورا چه خبر هست همون دختری بود که اون روز در رو برای من و یول باز کرده بود و حالا میدونستم اسمش گیوری* هست و مسئول آموزش تعالیم مربوط به رفتارهای زنانه به من بود. یادم میاد روزی که بانو یورا ماجرا رو براش تعریف کرد و گفت من با چه هدفی به اونجا اومدم واکنشش دقیقا مثل کیونگسو و خوده بانو یورا به این ماجرا بود. گیوری با وحشت به بانو یورا گفته بود:
-بانوی من! این کار خطرناکه! اگر از هویت واقعی این پسر مطلع بشن قطعا آتش خشم امپراطور دامن همه ی ما رو میگیره!
![](https://img.wattpad.com/cover/234486612-288-k697746.jpg)
YOU ARE READING
The Princess's Maid/ندیمه دختر امپراطور
Historical Fictionزمانی که کیم جونمیون به همراه دوستای صمیمیش بیون بکهیون و اوه سهون برای بازدید از "موزه ی ملی مردم شناسی" میره اتفاق عجیبی میفته و اونها به قرن ها قبل و زمان امپراطوری گوریو منتقل میشن. وقتی متوجه میشن که چه اتفاقی براشون افتاده مجبورن برای بازگشت ب...