«جونمیون»
در حالی که عرق سردی روی تنم نشسته بود و نفس هام سنگین شده بودم به نقطه ی نامعلومی روی زمین خیره شدم و نمیدونستم باید چیکار کنم. من ناخواسته ندیمه ی دختر امپراطور شده بودم و میدونستم که حتی جرات مخالفت کردن با این تصمیم رو هم ندارم چون این دستور مستقیم خوده امپراطور بود و مخالفت باهاش مساوی با اعدام و مرگ بود! وقتی سکوتم طولانی شد بانو جانگ که اون رو حمل بر خوشحالیم گذاشته بود در واکنش به اینکارم گفت:
-میدونم که از شنیدن این خبر خیلی خوشحال شدین...منم خیلی خوشحالم که یه ندیمه از بخش ما این افتخار نصیبش شده که به عنوان ندیمه ی مخصوص شاهزاده خانم خدمت کنه. کی فکرش رو میکرد که یک ندیمه ی تازه وارد بتونه همچین افتخار بزرگی رو نصیب خودش کنه؟
و سرخوشانه خنده ی لوس و پر از عشوه ای کرد و دوباره مشغول نوشیدن چایش شد. من که هنوز توی بهت بودم با گیجی پلک زدم و جویده جویده ازش تشکر کردم. بانو جانگ قبل از اینکه مرخصم کنه گفت:
-راستی بانو سو...به پاس خدمات خوبی که انجام دادین و افتخاری که نصیب بخش بانوان دربار کردین، من هم تصمیم دارم که بهتون پاداش بدم. چند روز وقت دارید تا آماده بشید که به عنوان ندیمه ی بانو یونا خدمت کنین، برای همین تصمیم دارم بهتون سه روز مرخصی بدم و اجازه دارید که توی این مدت برید بیرون قصر و برای خانواده تون نامه بنویسید و به دوستان تون هم سر بزنین...
بانو جانگ لبخند دوستانه ای زد و ادامه داد:
-راستش بانو یورا همیشه سراغتون رو ازم میگیرن. به نظرم الان فرصت خوبی هست که خودتون این خبر خوب رو شخصا بهشون بدین
نیم ساعت بعد من به همراه جین ری، مینسوک، جونگ این و چن توی حیاط پشتی آشپزخونه جلسه گرفته بودیم و در حالی که بقیه با ذوق و شوق داشتن راجع به این مثلا افتخار وراجی میکردن، من فکرم مشغول این بود که از این به بعد زیر دماغ بانو شین چطوری پسر بودنم رو مخفی کنم و بدون جلب توجه اینور اونور قصر برم و دنبال اون کمد نفرین شده بگردم؟! جین ری با خوشحالی شیرینی دیگه ای از توی ظرف برداشت(مینسوک به مناسبت این افتخار کذایی از شیرینی جدیدش رونمایی کرده بود و باهاشون داشتیم بدبختی جدید من رو جشن میگرفتیم) و رو به جونگ این گفت:
-اورابونیم، حالا که تو و جیون محل خدمت تون یه جا هست اگر احتیاج به کمک داشته باشه میتونه از تو بخواد که بهش کمک کنی. تازه میتونی حسابی هواش رو هم داشته باشی تا کسی اذیتش نکنه!
جونگ این لبخند فاتحانه ای تحویل جین ری داد و با غرور گفت:
-نمیذارم آب توی دل جیون تکون بخوره. همه جوره مراقبشم بخصوص در برابر اون بانو شین نفرت انگیز
چن در واکنش به حرف جونگ این پشت چشمی نازک کرد و گفت:
-البته اگر خودت اون رو توی دردسر نندازی
YOU ARE READING
The Princess's Maid/ندیمه دختر امپراطور
Historical Fictionزمانی که کیم جونمیون به همراه دوستای صمیمیش بیون بکهیون و اوه سهون برای بازدید از "موزه ی ملی مردم شناسی" میره اتفاق عجیبی میفته و اونها به قرن ها قبل و زمان امپراطوری گوریو منتقل میشن. وقتی متوجه میشن که چه اتفاقی براشون افتاده مجبورن برای بازگشت ب...