سلام به همگی:) حالتون چطوره؟؟ امیدوارم خوب باشین و همچنان به رعایت کردن پروتکل های بهداشتی ادامه بدین:) امشب با پارت جدید داستان اومدم و ببخشید که دیر شد:( قبل از اینکه پارت جدید رو بذارم یه چندتا نکته هست که باید بگم بهتون:
اول اینکه روزای آپ مشخص نیست و بستگی به نوشتن من داره:) ولی من همه ی تلاشم رو میکنم تا حداقل هفته ای یه بار داستان رو آپ کنم و بدون آپ نمونین:)
دوم اینکه این داستان بر خلاف دستان های قبلی ای که نوشتم خیلی خیلی جزئیات و ریزه کاری داره و بخوام خلاصه تر بگم یه مجموعه ی خیلی عظیم هست در مقایسه با داستان های قبلی. من موقع نوشتن حواسم به تک تک چیزایی که مینویسم هست و قبل از آپ چندین بار پارتی که نوشتم رو میخونم و ادیت میکنم تا یه چیز خوب از آب در بیاد و ارزش اینو داشته باشه که وقتتون رو برای خوندنش بذارین و حتی میتونم حدس بزنم که کجاهاش براتون سوال پیش میاد:) ولی خیالتون راحت باشه چون من حواسم به داستانی که مینویسم هست و نمیذارم سوالی بی جواب براتون بمونه و شک نکنین که جواب سوالاتتون رو توی پارت های بعدی قطعا میگیرین فقط باید صبور باشین و داستان رو با دقت بخونین چون همونطور که گفتم این داستان یه مجموعه ی عظیم هست. درست مثل یه پازل با قطعات زیاد که من توی هر پارت دارم یه سری قطعات از این پازل رو جلوی شما میذارم و فقط کافیه که با دقت و عمیق هر پارت رو بخونین:) توی این پارت هم من سه تا قطعه از این پازل رو گذاشتم که یکیش جزو قطعات کلیدی داستان محسوب میشه:) پس ازتون میخوام که این داستان رو خیلی با دقت بخونین و اگر سوالی دارین مطمئن باشین که داستان بره جلو به جوابش میرسین:)
بریم سراغ پارت جدید:
«سوهو»
-سوالات تموم شدن؟
با شنیدن صدای مادر یول به خودم اومدم و با گیجی سرم رو به نشونه ی مثبت تکون دادم. مادر یول چند لحظه توی سکوت نگاهم کرد و دوباره گفت:
-پس حالا میتونی بری تا ما هم به کارمون برسیم...
یول با اکراه یقه ی لباسم رو ول کرد و همه شون برگشتن سر کاری که داشتن انجام میدادن ولی من که هنوزم از حرفهای یول شوکه بودم همونجا ایستادم و با گیجی بهشون نگاه کردم. وقتی مادر یول برای بردن ظرفهای کثیف روش رو برگردوند و من رو دید با تعجب پرسید:
-تو چرا هنوز اینجایی؟
کیونگسو که تا اون لحظه مشغول تمیز کاری بود با شنیدن صدای مادر یول سرش رو بالا آورد و با دیدن من اخم غلیظی کرد و غرید:
-چرا از اینجا نمیری؟؟
من که از پیدا شدن دوباره ی سر و کله ی یول میترسیدم در جواب شون با صدای آرومی گفتم:
ŞİMDİ OKUDUĞUN
The Princess's Maid/ندیمه دختر امپراطور
Tarihi Kurguزمانی که کیم جونمیون به همراه دوستای صمیمیش بیون بکهیون و اوه سهون برای بازدید از "موزه ی ملی مردم شناسی" میره اتفاق عجیبی میفته و اونها به قرن ها قبل و زمان امپراطوری گوریو منتقل میشن. وقتی متوجه میشن که چه اتفاقی براشون افتاده مجبورن برای بازگشت ب...